داستان سکسی زن پسر خاله

داستان سکسی زن پسر خاله

 

سلام دوستان شهوانی اگر غلط املای چیزی داشتم به بزرگی خودتون ببخشید فحش دادین مال خودتون ‌‌‌‌‌‌بریم سرداستان که واقعیت بعضی میان اینجا کسشعر میگن ولی مال من واقعیت داستان از اونجا کلید خورد ما با خانواده خاله اینا رفتیم مسافرت شمال چند روز هم اعضای خانواد دو طرف بودن از متاهل مجرد این زن پسرخاله که اسمش الهام بود یه تیکه بود واسی خودش سینه ۸۵ بدن کشید باسنه بزرگ که کیر هر مردی راست می‌کرد بریم سر داستان رسیدیم شمال ویلا اجاره کردیم وسیله ها هم گذاشتیم داخل ویلا بریم بساط کردیم قلیون شروع کردیم بازی کردن پاسور بازی از شانس زن الهام شود یار من بازی کردیم بگو بخند دو روز شمال هیچ اتفاقی نشد ولی اولی مسافرتی بود الهام تو جمع ما بود رسیدم خونه شب دیدم تو واتساپ پیام‌ اومد واسم سلام خوبی جواب دادم مرسی ممنون شما گفت الهام هستم شمارتو از گوشی پرهام برداشتم پرهام پسر خاله بود که پیام بازی شروع شود در مورد مسافرت خوش گذاشت کاش دوباره بریم از اینا حرفا تا یک هفته پیام اینجوری بود بعد یک هفته پیام دادن این چیزا یه شب پیام داد بیداری جواب دادم اره گفت میخواهم باهات در مورد یه موضوع صحبت کنم گفتم جان بفرما گفت من تعریف تو زیاد از پرهام شنیده بودم همیشه تعریف می‌کرد ازت حالا داستان چیه خانوم یه خواهر داشت که میخواست بندازه به ما منم اهل زن گرفت نبودم گفتم پرهام از لطفشه اونجوری که پرهام گفته تعریفی نیستم گفت نه دیگه تو این مسافرت واقعا فهمیدم پسر با ادب با شخصیتی هستی گفتم ممنون گفت حقیقت من یه خواهر دارم از خودم کوچکتر خیلی دوستش دارم دلم نمیاد ازم دور باشه میخواهم یه جا شوهر بگیره که نزدیکم باش رفت اومد کنم باش دلم می‌خواد بیاد همین شهری که زندگی میکنم خودم اخه الهام مال یه شهره دیکه بود یعنی باباش با بابای پرهام دوست بودن یه وصلتی سر گرفت هیچی اون از خواهرش میگفت منم میگفتم بله تا جای رسید گفت تورو پرهام پیشنهاد داد پرهام گفت علی فکر نکنم زن بگیر باشه پسر خوبیه ولی هرچی خاله گفته قبول نکرده ‌من الان این موضوعو ازت بپرسم دلیل زن نگرفتنت چیه؟ من دلیل خاص خودم داشتم بهش گفتم اون قانع نشد گفت اینا هم بهونه هست از این حرفا گفت شاید واسه تو که فکر منی بهونه است واسه من دلیله اینا گفت پس یعنی من قید تو بزنم برم فکر کسی دیگه باشم گفتم اره گفت باش مرسی ممنون فقط این حرف بین خودمون باش از این داستان ۶ماه گذاشت کمتر پیامی بینمون رد بدل می‌شود تا به روز از سر کار اومدم خونه مامان گفت خالت زنگ زد گفت آخر هفته میریم خواستگاری واسه بهنام گفتم بهنام گفت اره داداش کوچیک پرهام گفتم کجا گفت واسی خواهر الهام گفتم به سلامتی رفتم اتاقم بهش پیام دادم خوب مبارک خواهر از اون چیزی میخواستی بهت نزدیکتر شود یک ساعت طول کشید جواب داد گفت سلام مرسی ممنون با پرهام دارم میرم خونه بابام اینا بعد واست توضیح میدم چی شود که من نوشت باش خوش باشین دیدم شب ساعت یک بود پیام دادم بخشید عصر نتونستم بهت پیام بدم تو جاده بودم کنار پرهام رفتم خونه بابا اینا واسی آخر هفته کمکشون گفتم داستان چی بهنام سر از اونجا در آورده گفت که چند وقت پیش بابا اینا اومد تهران خونشون رفتن مهمونی یه شب اونجا معلوم که بهنام از ابجی ما خوشش میاد به من گفت منم با ابجیم صحبت کردم اول ابجیم راضی نبود من راضیش کردم من گفتم به سلامتی سرتون نیارم گذاشت خواستگاری عروسی گرفتن ابجی اومد تهران یک یه سالی با هم زندگی خوش شیرین تو این یک سال من با الهام پیام میدادم ولی هیچ حرکتی زیادی نبود عادی تا زده ابجی با بهنام تو زندگی به مشکل خوردن هر روز بحث دعوا الهام پیام این موقع بیشتر شود هر روز میگفت عجب کاری کردم ابجی هر روز میگه تو مقصری من اینو نمیخواستم گفتم مگه مشکلش چی که اینقدر بحث میکنن دیدم الهام گفت روم نمیشه بگم گفتم بگو من غریب نیستم شاید به راه حلی چیزی مشکلشون حل شه گفت مشکلشون دست کسی حل نمیشه خودش باید بخواد گفتم کی گفت بهنام گفتم مگه چی که اون بخواد همینجور سوال می پرسیدم یه پیام داد که سیگنالم خیلی قوی کرد گفت اینا خانوادگی سردن برعکس خانواده ما من فهمید منظورش چی گفتم منظورت چی سردن که سر بحث باز کرد که خودشم دل پری داشتم گفت بهنام مثل پرهام سرد و بی عاطفه فقط اظهار تو مردی ولی تو خونه سرد بی عاطفه اصلا احساس یه زنو درک نمیکنن من که واسم جالب شد داستان خودمو به کوچه علی چپ میزدم سوال می پرسیدم که چجوری سرده تو خونه مگه چکار میکن که گفت علی بین خودمون باشه اصلا هیچ احساس به من نداره من فکر میکردم فقط پرهام اینجوریه ولی الان فهمید بهنام همینجوریه من گفتم چجوری گفت از لحاظ احساس گفتم منظورت از احساس چی گفت ای بابا میخواهی اون چیزی باید نگم بگم از لحاظ جنسی ضعف دارن اصلا درک ندارن زن نیاز داره باید رفع بشه من گفتم‌ واقعا دنیای زنا شویی یه مسئله درگیره گفت اره یه مرد فقط وظیفش پول در آوردن دادن خوردن نیست بعد پیام داد یه سوال بپرسم از دیر وقت روم نمی‌شود بپرسم تو دوست دختر داری گفتم نه بابا کی با ما دوست میشه گفتم چرا این سوال ذهنت درگیر کرده بود آخه از روزی فهمیدم بهنام اینجوری گفتم شاید اینا همشون اینجورین خواستم بدونم تو هم اینجوری گفتم نمی‌دونم هیچی گذاشت پیام ما هر روز بیشتر بیشتر می‌شد تا یه روز پیام داد گفت من خیلی بهت وابسته شدم عادت کردم اگر زن بگیری من تنها میشه با کی درد دل کنم گفتم حال کی زن من میشه گفت اگر زن پرهام نبودم خودم من پرو برگشتم گفت خب حالا مگه چی خب بشو یه اسکرین خنده فرستادم منتظر جوابش شدم دیدم جواب نداد پیام دادم ناراحت شدی شوخی بود بخندیم جواب نداد بازم گفتم معذرت میخوام باهات شوخی نمیکنم. تا شب جواب نداد شب ساعت ۲بود دیدم صحفه گوشیم روشن شد نگاه کردم دیدم‌همون نوشت بود چرا که نه میشم ‌تعجب کردم‌جواب دادم نه از اون ناراحتی جواب ندادی نه از این جوابت گفت مهمون اومد واسم منم عادت ندارم وقتی مهمون دارم سرم تو گوشی باشه گذاشته بودم گوشه نه چرا ناراحت بشم پسر به این خوبی گفتم مرسی ممنون گفت علی فردا هم ببینیم گفتم چی گفت خب دلم واست تنگ گفتم به چه مناسبت تنگ شد دلت گفت تو دلت واسی خانومت تنگ نشود گفتم جان چی خندید هیچی آقا ما دیدم بابا این خودش دنبال بهونه بود فردا گفت ساعت ۱۰می تونم مرخصی بگیرم یک ساعت کجا ببینمت گفت خونه گفتم چرا خونه اصلا داشتم از تعجب سرم سوت میکشیت پیش خودم گفتم منظورش چی دیدن خونه گفتم نه پرهام باید بگه چرا اونجام گفت پرهام تا شب نمیاد گفتم تو از کجا میدونی گفت فردا میره شهر دیگه کار داره تا بیاد عصر گفتم تا ببینم چی میشه خوابیدم صبح رفتم کار مرخصی گرفتم زنگ زدم بهش باورت میشه اولی زنگ بود بهش میزدم این همه داستان فقط پیام بود جواب دادم گفتم بیرون نمیای گفت نه بیا خونه کسی نمیاد بیاد موردی نداره مگه چی اومدی سری بزنی دل زدم به دریا گفتم باشه رفتم در خونشون زدم در باز کرد دیدم یه حوری بهشتی جلوم سبز شد یه شلوار جین چسبان یه تاپ رو ناف موها دم اسبی بسته بود هنگ کرد بودم اولی با بود اینجوری دید بودم با صداش گفتم بفرما به خودم اومدم دست دادم رفتم رو کاناپه نشستم گفتم شربت یا قهوه گفتم قهوه اگر زحمتی نیست گفت خواهش میکنم چه زحمتی قهوه آماده کرد اومد نشست گفت خب دیگه چه خبر کار چجوری خب گفتم خداشکر بد نیست از این حرفا هنوز هنگ لباس پوشیدن بودم متوجه شود بود تعجب کردم که یهو گفت کجای فکرت اینجا نیست خب چی جلو شوهرم خواستم دلبری کنم بعد خندید هیچی نیم ساعت بعد بلند گفتم مرسی من دیکه مزاحم نمیشم گفت خواهش میکنم منزل خودتون تشریف بیارین بیشتر دست دادم خداحافظی کنم بوسیدم که دیگه کلا موندم تو کارم تو راه میگفتم عجب غلطی کردم این فاز چی شب دیدم پیام دادم خوبی شوهری جواب دادم مرسی ممنون بعد گفتم یه سوال بپرسم گفت بپرس گفتم ناراحت نشی فازت چی گفت منظور گفتم همین رفتارت اون لباس پوشیدن جلو من اون بوس اینا حرفا گفت خودت گفتی کسی زنم نمیشه من گفتم میشم که دیگه از اینجا شروع پیام اول جوک سکسی فرستاد منم جوابش دادم یه جوک سکسی گفت کجای گفتم اداره گفت چی پوشیدی لباس رسمی اداره میخواهی بدونی من چی پوشیدم گفتم چی پوشیدی گفت هیچی فقط یه شورت از حموم اومد بیرون این پیام دیدم گفتم بابا این داره میگه بیا من بکن ما تنگ بازی در میاریم بزار من مثل خودش باشم گفتم خوش بحالت کاش من الان حموم بودم گفت یعنی با من گفتم دوست داری گفت اره دیدم یه عکس فرستاد از نیمه تنه پایین با شورت قرمز که تا عکس دیدم کیرم شد مثل سنگ دلم میخواست همون لحظه برم یه جق حسابی از رو. عکس بزنم رون سفید گوشتی یه کس باده کرد زیر اون شرت گفتم عجب چیزی گفت قابلی نداره شوهر جون گفتم اگر بودم الان واست یه خوردن میکردم گفت نگو که با گفتن خیس شود پرهان واسم نمیخوره گفتم خودم واست میخورم گفت جدی کفتم اره گفت پس کی دیگه تحمل نداره دوست دارم بهت کس بدم گفتم دوست داری الان بهم بدی گفت بیا بکن بیا بخور کاش بودی الان نمیدونی چقدر حالم بده گفتم منم حالم بده کیرم راست راست شده واست مثل سنگ گفت بده بخورم واست اینقدر بخورمش نگو گفتم دستت کجای کفت رو کوسم شورت پر بیا برو رو تخت دراز بکش تا بیا بکنمت گفت باش زودی بیا گفتم رفتی دراز کشیدی الان چشمات ببند احساس کن من کنارت دارم سینه هات میخورم گفت اففففففف بخور عشقم مالت خودت بخور گفتم حال حالت ۶۹بشیم تو مال من بخور من مال تو عجب کسی داری صورتی خوش مزه چه ابی میده اففففف خوردن داره این کس اون گفت عجب کیر کلفتی داری دیگه مال خودم این کیر باید با این کیر پارم کنی گفت به گفتم باش جرت میدم جنده کن اره من جنده تو هستم علی بیا من بکن گفتم الان کیرم میکنم تو‌کست اففففف عجب کیرررررر کلفتی بکن مال خودت این کس جنده خودت سیرش کن الان دارم تلمبه میزنم عجب کس تنگی داری داره کیر له میکن کس تنگ داغت اره بکن من بکن من جنده حرمی تو هستم بکن جنده تا نره کس نده تو خیابون بکن این حرمزاده کیور من از تخم همین میر تو هستم علی به فحش بده دارم ازضا میشه جنده میکنمت که سیر سی نری کس بدی ها بکن تا نره به مغازه سر کوچه کس ندم اففففففف چند دقیقه پیام نداده پیام دادم الهام چی شود کجای دیدم جواب داد مرسی عزیزم خیلی حال کردم حتی سکس چت با تو حالش بیشتر بود با این هم سکسی که با پرهام کردم نوشتم مرسی گفت تو چکار میکنی گفتم من سر کارم نمی تونم کاری کنم گفت شرمند علی خیلی ناراحت من شودم تو نشودی گفتم مشکلی نیست خانممی جبران میشه گفت اون که راه شک نکن این بود اولی سکس چت من الهام دیگه کل پیام بهم میدادیم سکسی. بودن هر روز سکس چت میرفت حموم تصویری زنگ میزد شود کار هر روزمون سکس چت دو ماه گذاشت دیدم یه روز گفت امروز میای خونه پرهام داره میره بیرون از شهر تا شب نمیاد گفت ساعت ۹اینجا باشی منتظرتم واسم یه سوپرایز دارم پیش خودم گفتم این سری کار تموم‌میکنم رفتم صحب زنگ زدم مرخصی گرفتم صبح رفتم حموم به خودم رسیدم رفتم بیرون داروخانه یه ارکتور یه اسپری لیدوی زدم رفتم طرف خونشون زنگ زدم گفت بیا داخل در باز کرد دیدمش با اینکه اسپری زده بودم راست کردم یه بیکینی بندی با یه تاپ بندی زیرشم سوتین نداشت نوک سینه هاش زد بود بیرون گفتم الان فقط از همینجا شروع کنم که دیدم اون پیش دست شود کشیدم داخل در بسته شروع کرد پشت در لب گرفتن دقیقه لب تو لب بودیم بلندش کردم رفتیم طرف اتاق خواب که گفت میخواهم این تو حال بکنیم گفتم به چشم دادم زمین شوره کردم به خوردنش گردن تاپ در آوردم دیدم دوتا ۸۵نوک صورتی جلوم شروع کردم بخوردن گفت بخور تا به شیر بیام اینقدر خوردم که احساس کردم تو دهنم مایع تلخی دارم میاد دستم تو شورتش بود خیس خیس بود خواستم برم پایین شورت در بیارم گفت. نه بزار اول من تورو لخت کنم گفتم باش شروع کرد به در آوردم لباسم گردن خوردم اومد پایین اینقدر حرفی میخورد که کیر داشت شلوارم پاره می‌کرد خورد رفت پایین من فقط حال میکردم تماش شلوارم کشید پایین در آورد از رو شروتم شروع کردم به لیس زدم کیرم با دندون شورت کشیدم پایین افتاد به جلوم کیر تخمام مک میزد کیرم میخورد گفتم بزار شورت در بیام گفت باش شورت در آوردم همون چیز تو ذهنم نبود کس کوشتی پوف کرد انداختم رو کاناپ شروع کردم به‌ خوردنش سورخ کونم لیس میزم ناخونم تو کسش میکردم اومدم بالا شروع کردم از لب گرفتن خوردن گوشش گفتم دوست داری چجوری بکنمت گفت هرجوری فقط بکن جرم بدم پارم کن این کس مال خودد‌ خودته با کیر کلفت پارش کن کسم از روز اولی دیدمت دنبال کیرت بود بکن من جنده تو هستم جندت بکن کیرم گذاشت دم کسش یه کم فشار دادم دیدم صداش در اومد کفت توجه نکن بکن کس کیر درست حسابی ندید تو بهش کیر بد آروم فشار دادم رفت داخل صبر کردم یه کم جا باز کر شروع کردم به تلمبه زدن وحشی فقط میزدم اونم ناله می‌کرد خسته شودم جا عوض کردیم من دراز کشیدم نشست رو کیر اففففففف که کیر داری بکن کسم جر بد داشت بالا پایین می‌شود که دیدم شروع کرد به لرزیدن من شدت تلمبه زدن زیاد کردم فهمید داره ارضا مییشه دیگه نفسی نداشت حرف بزن یه لحظه قفل کرد افتاد روم فهمید ارضا شود بلند شودم گفتم چهاردسته باش کردم کردم تو کسش از پشت زدم گفتم آبم داره میاد چکارش کنم کفت بریز توم میخواهم آب شوهر احساس گنم هنوز نگفت بودم که دردسر نشه آب اومد کامل ریختم تو کسش سوختم چه آب داخلی داری ندر کیر بشم دیکه مال خودم کیرم شل شود کشید بیرون آبم از کسش زد بیرون من افتادم نگاه ساعت کردم دیدم یک ساعت دارم میکنم نفس نداشتم دقیقه داراز کشیدم اون رفت دستشوی خودش شست اومد من رفتم اومد لباس پوشیدم گفتم من میرم تا کسی نیومد پیام بد یه لب گرفتم رفتم هنوز یه ماشین نرسید بودم پیام دادم مرسی بهتر سکس عمرم بود بابت آب ریخت داخلم نترس قرص خوردم الان بوسس این بود داستان اولین سکس من با زن پسر خاله سکس زیادی باهم داشتیم باهم اون وقت شود مینویسم واستون از سکس گروهی با خودش و خواهرش داشتم مرسی داستان من خوندین اگر اشتباه تایپ داشتم شما ببخشد طولی نشود اسم مستعار بودن

alvand

Recent Posts

داستان سکس گروهی در حد لالیگا

داستان سکس گروهی در حد لالیگا   اون روز صبح وقتی از خواب بیدار شدیم…

3 هفته ago

داستان بردگی برای زن داییم و خواهرش

داستان بردگی برای زن داییم و خواهرش   سلام وقتتون بخیر این داستان من صددرصد…

3 هفته ago

داستان سکس با شیمیل کرج

داستان سکس با شیمیل کرج   سلام دوستان من سینا هستم و اولین بارمه داستان…

3 هفته ago

داستان بردگی یا جندگی؟

داستان بردگی یا جندگی؟   چند ترمی بود که میخواستم برم از دانشگاه گواهی اشتغال…

3 هفته ago

داستان سکسی تجاوز به من جلوی شوهرم

داستان سکسی تجاوز به من جلوی شوهرم   سلام. من ندا هستم ۵۱ ساله. این…

3 هفته ago

داستان کون دادنم به مرد همسایه

داستان کون دادنم به مرد همسایه   سلام این داستان برمیگرده به چند سال قبل…

3 هفته ago