این ماجرا حدودا 2 ماه پیش برای من اتفاق افتاد و چون قبلا با سایت شهوانی آشنا بودم و معمولا یسری داستان هاش رو میخونم تصمیم گرفتم تا این ماجرا رو براتون بنویسم.
من پژمان هستم 38 سالمه و مجردم. قدم 176 وزنم 72 و اگر تعریف نباشه خوشتیپ و خوش استایل هستم. یک جورایی برای خودم کار و فعالیت دارم و در حوزه فناوری اطلاعات هم مشغول به کار هستم. اگر این توضیحات رو دادم بخاطر اینکه یک تصوری براتون ایجاد بشه. خیلی شهوتی و عاشق سکسم و با توجه به موقعیت و شرایطی که دارم این امکان همیشه برام وجود داشته. عاشق سکس فانتزی هستم، اینکه سکس در یک شرایط خاص ایجاد بشه. مثلا با همکار (تجربش رو داشتم) یا مثلا مخ زدن در یک مرکز خرید(تجربش رو داشتم) یا مثلا مراجعه کاری و مخ زدن یک نفر در اونجا (تجربش رو داشتم). اما بریم سراغ این ماجرایی که میخوام براتون بنویسم.
حدود ساعت های 4 بعدازظهر بود که داشتم برمیگشتم سمت خونه(غرب تهران هستم) شیخ فضل الله رو به سمت جنوب داشتم میرفتم و پل ستارخان رو رد کردم که ناگهان قفل شد و من ترمز کردم. همیشه عادت دارم اینجور مواقع بیشتر پشت سرم رو نگاه میکنم تو همین حال راننده پشتی به دلیل فاصله کم نتونست کنترل کنه و از عقب زد بهم. ضربه نسبتا شدید بود. یه چند ثانیه تو ماشین موندم و نفس عمیق کشیدم و پیدا شدم. ماشین عقب یک 207 بود و راننده هنوز داخل ماشین و مشخص بود شوکه شده. با دست اشاره کردم که پیاده بشه. پیاده که شد یک خانم با قد حدودا 165 و توپر بنظر میومد. اومد پایین و گفت وای آقا ببخشید، گفتم خانم چیکار میکنید چرا فاصله رو رعایت نکردین. گفت واقعا متاسفم. سپر عقب شکسته بود البته بعدا که مشخص شد به شاسی آسیبی وارد نشده بود. خلاصه دیدم که خیلی استرس داره راستش چشمم گرفت و اما خب مسئله مهمتر ماشینم بود و خسارتی که وارد شده. گفتم خانم حالا آروم باشید باید بیشتر احتیاط می کردین و یکم صحبت معمولی کردیم. گفت از سرکار اعصابش خورد بوده و صحبت های دیگه. نیم ساعتی طول کشید تا پلیس اومد و منم قبلش ماشین ها رو به کنار اتوبان منتقل کرده بودم. تو همون نیم ساعت و حالا چند باری که صحبت کردیم خیلی لوند و سکسی بنظر اومد، تیپش هم خوب بود و بدم نمیومد که مخش رو بزنم اما خب اینا فعلا در حد فکر بود. وقتی دیدم به کسی زنگ نزد از عمد پرسیدم به همسرتون زنگ نمیزنید گفت من مجرد هستم. گفت شما همیشه اینقدر خونسرد هستین، گفتم سعی میکنم که اینطور باشه اما خب ناراحتم الان چون هم ماشینم آسیب دیده هم وقتم برای تعمیرش گرفته میشه کاش احتیاط کرده بودین. (بعدا بهم گفت از خونسردی و یجاهایی که منو دلداری دادی خیلی خوشم اومد.) گفتم من واقعا درگیرم و وسیله برام خیلی مهمه، و بازم عذرخواهی کرد.
پلیس اومد و مواردی که خودتون میدونید طی شد. از روی کارت اسم و فامیلش رو دیده بودم و قبلش هم پرسیده بودم مالک خودتون هستین. یکم شیطونیم گل کرد و گفتم لاله خانم (اسمش لاله بود) چیکار میکنید از بیمه استفاده می کنید. گفت خسارتش چقدر میشه حدودا میدونید گفتم سپر باید کلا عوض بشه و یسری هزینه های جزیی دیگه هم داره، گفتم شاید حدود 5 تا 7 میلیون بشه. گفت واقعا واااااای. گفتم بله دیگه. (اصلا به مخ زنی فکر نمیکردم چون خسارتم برام مهمتر بود.) گفتم بریم بیمه ببینید چقدر میشه همونجا تصمیم بگیرید. شماره دادیم و … و فردا قرار بیمه گذاشتیم. شب تو خونه با توجه به بیمش مرکز خسارت رو مشخص کردم و پیام دادم و قرار شد 9 صبح اونجا باشیم.
موارد بیمه و آمد و رفت و اینا برای اینکه جذابیتی نداره و مکالماتی که شد رو نمیگم دوستان که واقعا خسته کننده نشه براتون. در نهایت با توجه به میزان خسارت قرار شد از بیمه استفاده بشه.
خیالم از بابت خسارت و گرفتنش راحت شده بود، حالا بدم نمیومد که برم ببینم میتونم مخش رو بزنم یا نه. چون صبح که اومده بود خیلی لوندتر و سکسی تر بود و رفتارشم با من صمیمی تر بود و خیلی هم گرم خداحافظی کرد و بازم مجدد عذرخواهی کرد منم یه جورایی نذاشته بودم اذیت بشه.
2 ساعتی از اینکه جدا شده بودیم گذشته بود. تصمیم گرفتم بهش پیام بدم. تو واتس اپ پیام دادم و سلام کردم و گفتم میتونم یه چیزی بگم لاله خانم؟ حدودا 10 دقیقه ای گذشت و جواب داد. سلام و … کرد و گفت خواهش میکنم آقا پژمان. منم که منتظر بودم سریع سین کردم. گفتم راستش دیروز متوجه شدم مجردین، من از شما خوشم اومده ولی نمیدونم تو رابطه هستین یا نه؟ امکانش هست بیشتر آشنا بشیم. گفت: شما لطف دارید اما تو رابطه نیستم و تمایلی هم ندارم. گفتم عه آخه چرا؟ گفت مشغله کاری و درگیری. گفتم فقط همین، اینکه چیزی نیست که آخه منم درگیرم اما خوبه آدم گاهی اوقات یک جور دیگه وقت بگذرونه. مشخص بود داره مقاومت میکنه. گفتم راستی شما چند سالتونه ؟ گفت من 32 سالمه. منم سنم رو گفتم و یکم در رابطه با کارم و … صحبت کردم و از اونم سوالاتی می پرسیدم. ادامه دادن صحبتش نشون میداد که تمایل داره. نیم ساعتی صحبت کردیم و در آخر قرار شد شب خبر بده.
شب بود، حدود ساعت های 10 که دیدم پیامش اومد. سلام و احوالپرسی کرده بود و بعد از یک سری توضیحات که اصلا برام مهم نبود در نهایت قبول کرده بود. منم کلی خوشحالیم رو نشون دادم و … اون با خانواده زندگی میکرد و کارمند بخش مالی تو یه شرکت بود. همونجا که بله رو گفت سریع تو دلم یه جووووون گفتم. (موقع سکس اندامش رو براتون توصیف میکنم).
2 روز بعد اولین قرار رو گذاشتیم و طی روز هم چت و صحبت. خلاصه یک هفته ای گذشته بود که 3 بار همدیگرو دیده بودیم و همونطور که گفتم چت هم میکردیم. خیلی سریع خودم رو هول و … نشون ندادم به هر حال باید زمان میذاشتم. صمیمی تر شده بودیم و راحتتر. یسری عکس باز هم از مهمونیا و سفرهاش برام فرستاده بود. خوب و سکسی بود. قد حدود 165 وزن حدود 62 63 باسن برجسته و رونای پر. ساق پاهاشم خوب و خوش فرم بود.سینه هاشم از زیر لباس خودنمایی میکرد.صورت طبیعی داشت و لوندی خاصی هم موقع صحبت کردن نشون میداد.
یروز داشتیم چت میکردیم گفتم لاله … گفت بله عزیزم. گفتم نمیخوای یروز بیای یه غذای خوشمزه برام بپزی؟ گفت مگه من آشپزتم؟ گفتم نگوووووو شما خانمی. گفتم خب من میپزم. گفت مگه بلدی؟ گفتم تو بیا ببین چیکار میکنم. مثلا خودش رو زد به اون راه. گفت آخه کجا؟ گفتم : خونم دیگه. گفت آهان اتفاقا دلم میخواست خونه زندگیت رو ببینم اما فکر نمی کنی یکم زوده. گفتم بیخیال دیر و زود نداره که. من و تو هم به اون میزان همو میشناسیم. گفت داری گولم میزنی؟ گفت عزییییییییزم. در نهایت برای جمعه که تایم آزادی داشتیم قرار شد بیاد.
پنجشنبه خرید کردم و خونه رو تمیز کردم. 2 روز قبل از تصادف سکس کرده بودم و الان حدود 14 روزی میشد سکس نداشتم فوق العاده حشری بودم اما به خودم میگفتم تابلو نکنیا یهو کلا بپره. حالا جدای از این موارد حس خوبیم بهش داشتم، اما چیزی که بود فعلا خیلی حشریم کرده بود و دوست داشتم واقعا بکنمش. حدود ساعت 11 بود که اومد.
رفت تو اتاق لباس عوض کرد و اومد … یه تیشرت پوشید با یه شلوارک تا تقریبا زیر زانو. گفت ببخشی دیگه من ساده ام. بغلش کردم و گفتم سادگیتم دوست دارم لاله خانمی. تو عکسا پاهاش رو دیده بودم اما از نزدیک جذابتر بود، سفید و صاف. ازش پذیرایی کردم. (یسری جزییات رو حذف کردم چون اذیت میشدین)
حدود ساعت های 12 بود، تا اون لحظه من رو یه مبل دیگه روبروش نشسته بودم که راحت باشه و حس بدی نگیره. گفتم خیلی دوریا بیام پیشت، گفت بلههههه بیا دلم میخواد بغلم کنی. (تا به اون روز فقط معمولی همو بوسیده بودیم و لب نگرفته بودیم). رفتم کنارش و بغلش کردم، گفت آخیش چقدر خوبه. گفتم قربونت برممممم. صورتشو آوردم بالا و تو چشماش نگاه کردم، شاید 4 5 ثانیه و آروم رفتم سمت لباش، قشنگ داغ بود منم کیرم تکون خورده بود. و لباش رو شروع کردم بوسیدن. اونم با من همراهی کرد.
دیگه نباید میذاشتم فاصله بیفته و همینجا باید کار رو پیش می بردم. همینطوری در حال لب گرفتن بودیم و گاها حرفای قشنگ هم بهش میزدم. با پاهام میمالیدم با ساق پاهاش و یکی از دستامم روی رونش بود. به هر حال بچه نبود و میدونست قراره چی بشه، تمایل هم تو رفتارش بود. منم کم تجربه نبودم و میدونستم. تو همون حالت رفتم سمت گردنش و یه آه کشید، فهمیدم حسابی حساسه روی اونجا. صداش رو لوس کرد و گفت: میخوای چیکارم کنی پژمان؟ منم با یه حالت حشری گفتم میخوایم بازی کنیم خانمی، بازی قشنگ. گفت آخ جون بازی دوست دارم. رفتم سمت گوشش و البته دستامم بیکار نبود. قشنگ داغ شد. گفتم دلت میخواد: گفت معلوم نیست. گفتم چرا اما دلم خواست بپرسم. حالا میدیدم چقدر داغ و حشریه.
بلندش کردم و رفتیم تو اتاق خواب و رفتیم روی تخت. راستش رو بگم فقط حس شهوت خالی نبود و یه جورایی هم خوشم میومد ازش(هنوزم باهمیم) تیشرت و شلوارک و دراورده بودم و خودمم با شورتم بودم. بدن صاف و پوست روشن. نرم نرم عالی. خیلی صاف بود و خیلی حشریم کرده بود. تو پر بود و گوشت تو دست میومد. اما نمیدونستم اپن هست یا نه؟ تو همون حین ازش پرسیدم که امکان سکس داری؟ گفت اره راحت باش. حسابی میخوردمش دوستان چون واقعا خوردنی بود. خیلی خوب به خودش رسیده بود و مشخص بود همیشه اینطور بوده. رفتم لب تخت و ایستادم، چهار زانو شد اومد جلو کیرم، از شورت درش آورد و شروع کرد به ساک زدن. (کیرم 16 سانته، نسبتا کلفته و سر توپول و گوشتی داره). مممممم میخورد حسابی منم خیلی حشری بودم. بعد از خوردن کامل لختش کردم، اصلا انگار خدا خواسته بود این به من بزنه، واقعا تمیز بود. یه کس عالی و شیو و معرکه. شروع کردم براش خوردن و آه و ناله میکرد. دستام رو برده بودم بالا و سینه هاش رو میمالیدم. بعد از اینکه براش خوردم، گفت بکن دیگه زود باش. شهوت خالص بود داغ داغ. به شت خوابیده بود، پاهاش رو باز کردم، کیرمو گذاشتم دم سوراخ و شروع کردم. داغ داغ عالی. تنگ بود و با خیسی خودش خوب روون شده بود. برش گردوندم و داگ استایل شد، چقدر کونش تو این حالت خوش فرم بود. با شستم و یه مقدار تف شروع کردم سوراخ کونش رو مالیدن و همزمان از پشت تو کس نازش تلمبه میزدم. موج قشنگی روی کونش می افتاد. و ناله های حشری کنندش. 1 2 دقیقه تو این حالت بودیم که آه بلندی کشید و به ارگاسم رسید. منم سرعتم رو بیشتر کردم چون تا همون لحظه هم خوب خودمو کنترل کرده بود. تو همون حالت به شکم خوابوندمش و دوباره کردم تو کسش، گفت وای چقدر خوب میکنی، 2 دقیقه تو همون حالت تلمبه زدم، داغ شده بودم و کیرم داشت منفجر میشد. آبم داشت میومد کشیدم بیرون و با دست 3 4 بار زدم که آبم اومد و پاشید روی پشتش. تمیزش کردم و کنارش دراز کشیدم، و همو میبوسیدیم. واقعا چهره زیبایی داشت. بعد از ناهار و دمای غروب هم یکبار دیگه سکس کردیم.
داستان سکس گروهی در حد لالیگا اون روز صبح وقتی از خواب بیدار شدیم…
داستان بردگی برای زن داییم و خواهرش سلام وقتتون بخیر این داستان من صددرصد…
داستان سکس با شیمیل کرج سلام دوستان من سینا هستم و اولین بارمه داستان…
داستان بردگی یا جندگی؟ چند ترمی بود که میخواستم برم از دانشگاه گواهی اشتغال…
داستان سکسی تجاوز به من جلوی شوهرم سلام. من ندا هستم ۵۱ ساله. این…
داستان کون دادنم به مرد همسایه سلام این داستان برمیگرده به چند سال قبل…