داستان سکس با دختر عمه همسرم

داستان سکس با دختر عمه همسرم

 

سلام اسم من محسنه و ۴۰ سال سن دارم چند وقت طول کشید تا به خودم به قبولونم این داستان رو بنویسم. البته داستان نیست واقعیته شاید تلخ باشه ولی مساله اینه که اتفاق افتاده. داستان مربوط میشه به دخترعمه زنم پریسا که هنوز ازدواج نکرده و مجرده . اون هم همسن منه از روز اولی که با زنم نامزد بودم نمیدونم چرا یه جور دیگه به اون علاقه داشتم. البته پریسا هیکل توپی داشت شاید هم از نظر خیلی ها معمولی بود ولی برای من فرق داشت. قدش تقریبا 165 ، اندام نسبتاٌ لاغر ولی سینه های بزرگ و باسن نسبتاً زیبا (از نظر من عالی) رابطه خوبی با هم داشتیم. به عنوان شوهر دختر داییش همیشه بهم احترام میذاشت و هوامو داشت. بارها موقعی که داشتم زن خودمو میکردم همش پریسا رو تو ذهنم مجسم میکردم و همش جلو چشمام بود کم کم به این نتیجه رسیدم که کارم اشتباهه .و یواش یواش داشت از خودم بدم میومد تا اینکه یه روز پریسا امد خانه ما . زنم برای خرید میخواست بره بیرون که با اصرار بچه‌هام به پریسا برای بیرون رفتن مواجه شد پریسا هم بنده خدا ناچار شد با زنم و بچه‌هام بره بیرون من چون حوصله نداشتم نرفتم.

نیم ساعتی از رفتنش گذشته بود و من جلوی تلوزیون دراز کشیده بودم که یهو دیدم زنگ در زده شد و باز کردم و پریسا با عجله اومد داخل ظاهراً چیزی جا گذاشته بود با سرعت رفت سمت کیفش و وقتی داشت بر میگشت یه لحظه اومد از من خداحافظی کن که پاش پیچید و پرت شد رو زمین. من مثل فنر از جام پریدم و رفتم سمتش بنده خدا از درد اشک تو چشماش جمع شده بود و اصلاً نمیتونست روی پاش وایسه ازش اجازه گرفتم که کمکش کنم تا از جاش بلندش کنم اونم قبول کرد. دست انداختم زیر بغلش و بلندش کردم. نمیدونم چی شد وقتی بوی عطرش به دماغم خورد تمام افکار شهوانی که راجبش داشتم از جلوی چشام رد شد. بازم نتونست درست واسه و به ناچار (از خدا خواسته) بغلش کردم. بدن نرمشو با تمام وجود حس می‌کردم البته یکم هم سنگین بود جوری که به سختی تا اتاق خواب رسوندمش ولی وقتی خم شدم که بزارمش رو تختش تعادلمو از دست دادم و با هم افتادیم رو تخت تا اومدم خودمو جمو جور کنم دیدم کامل افتادم روش خیلی حول کرده بودم فکر کنم صد دفعه ازش عذر خواهی کردم اونم هر دفعه می‌گفت اشکال نداره . طوری نیست. هنوز پاش درد می‌کرد ازش پرسیدم پماد سالیسیلات تو خونه دارم بزنم گفت اره و گفت زانوش بد جوری درد میکنه. رفتم پمادو اوردم و ازش خواستم تا شلوارشو تا روی زانوش بزنه بالا. البته اینو بگم پریسا جلوی من حجاب نمیزد و معمولاً با بلوز آستین کوتاه و شلوار جلوم میگشت. هر کاری کرد، شلوارش از بس تنگ بود تا رو زانوش نیومد بالا بهش گفتم من میرم بیرون تا شلوارشو در بیاره و با مانتو بشینه و حتی اگه خواست خودش پمادو بزنه سر زانوش ولی گفت نه نمیتونه تنهایی این کارو بکنه و همین جور که داشت تو چشام نگاه می‌کرد دستش و برد زیر مانتوش و دکمه شلوارش و باز کرد و یکم باسنشو از رو تخت بلند کرد و گفته که شلوارشو بکشم پایین.

اصلاً نمیتونم حال اون وقتمو توصیف کنم فکر کنم ضربان قلبم رو 10 هزار بود میخواستم از شدت اضطراب جیغ بزنم. با هر بد بختی بود شلوارشو تا زیر زانوش کشیدم پایین. خدایا باورم نمیشد پاهای گوشتی و سفیدی داشت وبخش بالای رونش رو مانتوش پوشونده بود تقریباً انگار دامن رو زانو پاش باشه. یکم پماد زدم رو زانوش و دوباره ازش اجازه گرفتم و اومد دستمو بزنم به زانوش که همون موقع موبایلش زنگ خورد. باور کن انگار 10 هزار ولت برق وصل کردن به ماتحتم. قلبم داشت وای میستاد. گوشیشو جواب داد. زنم بود که داشت ازش می‌پرسید چرا نیومدی اونم داستانو براش تعریف کرد. البته تا اونجا که خورده بود زمین و بغیشو نگفت و ازش خواست که به خریدش بدون اون ادامه بده بعد از چنتا تعارف تیکه پاره کردن گوشیو قطع کرد و دوباره به من نگاه کرد. دیگه نمی تونستم وقتو تلف کنم من که لخت پریسا رو تو رویاهام تصور می‌کردم الان پاهای نیمه برهنش در اختیار من بود و داشتم پماد مالیش می‌کردم. شروع کردم با آرامش پماد رو به زانوش و یکمی بالای زانوش سمت رونش مالیدن. بدنش مثل پنبه نرم بود هر دفعه که دستمو رو زانوش بالا پایین می‌کردم یکمی خودشو سفت می‌گرفت کم کم پماد تاثیر خودش کرد و پوستش شروع کرد به گرم شدن حواسم کاملاٌ به کارم جمع بود و داشتم با دقت زانوش و بالای رونشو چرب می‌کردم فکرکنم یه ربع ساعتی طول کشید. یه لحضه سرمو بالا کردم دیدم پریسا چشماشو بسته ، سرشو یکم رو به عقب خم کرده و گوشه لبشو داره گاز می‌گیره. احساس کردم داره لذت می‌بره. یکم دیگه جرات به خرج دادم و دستمو بالاتر بردم که در همین وقت چاک مانتوش باز شد و مانتوش به دو طرف رونش لیز خورد. خدایا باورم نمیشه دقیقاً تا بیخ شرتش پیدا شد یه شرت سفید نیمه توری که جلوی کسش کاملاٌ پارچه‌ای بود و پارچه کاملاً خیس!!! دیگه نفهمیدم دارم چیکار می‌کنم پماد بیشتر ی به دستم زدم و تا نزدیکای کسش دستمو روی رونش مالیدم. چند دفعه به آرومی این کارو کردم که دیدم با یه صدای خیلی ضعیفی گفت آه ه ه ه ه ه ه و کاملاً روی تخت به کمر دارز کشید.همینطور که دستمو روی رونش می‌کشیدم صورتمو به کسش نزدیک کردم. چه بویییییییییی خوبی میداد تو حس بوی کسش بودم که دستم تقریباٌ خورد به کسش. پریسا یکم خودشو سفت کرد و با دستش دستمو عقب زد دیگه وقتش بود کارو تموم کنم دستشو سفت گرفتم و با یه حرکت از رو شرتش تمام کسشو کردم تو دهنم گفت تورو خدا اینکارو نکن آقا محسن و اومد با دستاش منو از خودش جدا کنه که دستشو کنار زدم . بخاطر درد پاهاش گفت آی ی ی ی ی ی و بازم خواهش کرد گفت نیمتونه تو صورت زنم نگاه کنه ولی دیگه کار از کار گذشته بود لبه شرتشو دادم کنار و کامل کسشو کردم تو دهنم. کسش خیس خیس بود و تا اینکارو کردم دوباره رو تخت ولو شد با تمام وجود کسشو داشتم میخوردم انقدر محکم چوچولشو مک زدم که موهامو دو دستی کشید و جیغ زد بازم ادامه دادم و با یه حرکت پاهاشو دادم بالا و کامل شورت و شلوارشو در آوردم دیگه رویام به واقعیت تبدیل شده بود.

بازم پاشو باز کردم و دوباره شروع کردم به خوردن کسش از عسل هم شیرین تر بود. صدای نفساش تمام اتاق پر کرد بود و با دو دستش سرمو روی کسش فشار میداد. زبونمو مرتب می‌کردم تو کسش و در میووردم. دیگه بی خیال کسش شدم و سرمو از روش برداشتم و جلوش وایسادم با چشمای خمارش داشت نگام می‌کرد به آرومی گفت کشتیییییییییم محسن . کیرمو از تو شلوارم در آوردم و آروم رفتم سمتش. دستش رو گرفتم و کشیدمش سمت خودم دیگه انگار درد زانویی وجود نداشت. سرشو آروم گرفتم و آروم کیرمو بردم سمت دهنش اونم چشاشو بست و دهنشو باز کرد. حالا داشتم از بالا نگاهش میکردم کیرمو کامل کرده بود تو دهنش و با ولع تمام میخورد همینطور که داشت کیرمو میخورد دکمه‌های بالای مانتوشو باز کردم و سینه هاشو از تو تاپش در آوردم. دو تا سینه تپل و قشنگ. یکم باهاشون بازی کردم و بعد زیر دهن پریسا رو گرفتم و کیرمو از تو دهنش کشیدم بیرون دستمو گذاشتم رو شونش و بهش حالی کردم که رو شکم به خوابه. اونم گوش کرد و رو شکم خوابید و سرشو به یه طرف خم کردو و باز چشماشو بست از رو تختش دوتا بالش بر داشتم وهل دادم زیر شکمش تا یکم که کونش رفت بالا دوباره چاک مانتوش از رو کونش سر خورد و کونش کامل پیدا شد یه سوراخ نسبتاً تنگ که رنگش تقریباً صورتی بود. دوباره از پشت شروع کردم به خوردن کسش و زبونمو کردم توش چند دقیقه‌ای این کارو کردم. دیگه وقتش بود کیرمو گذاشتم دم سوراخ کسش و کله کیرم آروم کردم داخل جوری که تقریباً تا نزدیک پردش پیش رفت داخل با تمام وجود گفت آه ه ه ه ه ه ه ه ه ه گفت مواظب باش پردم را نزنیفتم حواسم هست . شروع کردم به تلبه زدن فقط مواظب بودم پردش اسیب نبینه در می آوردم میمالیدم به چوچولش و کله کیرم را میکرم تو کسش. کسش واقعاً معرکه بود، تنگ ، داغ و کاملاً خیس. ریتم تلبه زدن من همراه شده بود با صدای آه آه پریسا . کونش بد جوری توجهم و جلب کرده بود. بعد از چند دقیقه کیرمو از تو کسش کشیدم بیرون و با دوتا دستم قمبلاشو از هم باز کردم و شروع کردم به خوردن سوراخ کونش. بهم گفت داری چیکار می‌کنی اونجا کثیفه ولی من اهمیت ندادم و نوک زبونمو کردم داخل واین کارو چند بار تکرار کردم و دیگه پریسا مقاومتی نکرد احساس کردم یه جورایی خوشش اومده. یکم کرم سالیسیلاتو زدم به انگشت کوچیکم و آروم کردم تو سوراخ کونش ازم خواهش کرد که این کارو نکنم ولی من توجه نکردم وادامه دادم کرم تاثیر خودشو کرد و سوراخ کونش شروع کرد به سوختن. بهم گفت چکارم کردی سوراخم داره میسوزه ازش خواسته یکم تحمل کنه و کم کم آروم شد احساس کردم که یکم بی حس شده. کیرمو با آب دهنم کاملاٌ خیس کردم و سر کیرمو گذاشتم روی سوراخش تا اومدم فشار بدم خواست نذاره و برگرده که نذاشتمش . من بهش گفتم پریسا یک کم قول میدم دردت نگیره!!! و دو باره برش گردوندم و کیرمو گذاشتم رو سوراخش و فشار دادم. گفت تو را به خدا محسن تورو خدا آروووووووووم که من سر کیرمو کردم داخل. با ناله گفت آی ی ی ی ی ی ی ی ولی خوشبختانه پماد یکم بی حسش کرده بود. فکر کنم یک دقیقه تو همون حالت نگرش داشتم. فشارمو زیاد تر کردم و 2 سانت دیگه کیرمو کردم داخل بازم ناله آرومی کرد تقریباً 10 دقیقه طول کشید و تمام کیرمو تا ته کردم تو کونش

احساس کردم کیرم سوخت . آروم شروع کردم به بیرون کشیدن کیرم هر سانت از کیرم که از کونش در میومد با دستش ملافه رو چنگ میزد تا نزدیک ختنه گاهم کیرمو از تو کونش کشیدم بیرون و ایندفعه با یه حرکت تا ته کردم داخل و صدای آی ی ی ی ی ی ی پریسا بیشتر تحریکم کرد. چند دفعه این کارو کردم و دیگه سوراخ کون پریسا کاملاً جا باز کرده بود و اون خودشو سپرده بود به من شروع کردم به آرومی تو کونش تلمبه زدن صدای آه ه ه آ ه ه ه پریسا داشت دیونم میکرد. یدفعه کیرمو از تو کونش کشیدم بیرون و اونم گفت وای و این دفعه کیرمو محکم کردم تو کونش و چند بار پشت سر هم تلمبه زدم و دوباره کیرمو کشیدم بیرون و دوباره بلندتر گفت آ ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی و ایندفعه بازم کیرمو کردم تو کونش و این دفعه تقریباً 10 دقیقه تو کونش تلمبه زدم .

صدای آه آه پریسا تمام اتاقو پر کرده بود دیگه آبم داشت میومد با فشار کیرمو بیشتر از هردفعه تا ته کونش فرستادم و خودمو رها کردم احساس کردم 2 لیتر آب ازم رفت تا قطره آخر آبمو خالی کردم تو کونش و تو همون حالت روش دراز کشیدم. کار تموم شده بود و پریسا عزیزمو کرده بودم. دیگه انگار هیچ کاره دیگه ای برای انجام دادن توی دنیا نداشتم. خودم یکم جمو جور کردم و کیرم که تقریباً شل شده بود رو از تو کون پریسا در اوردم تو همین لحظه یکم از آبم از کونش اومد بیرون و بعد هم کون پریسا رو پاک کردم و دو تا قمبلاشو بوسیدم. برش گردوندم و تو صورتش نگاه کردم تو چشماش یکم اشک بود بغلش کردم و شروع کردم به خوردن لباش اونم با من همراهی کرد بعد از چند دقیقه لبمو از رو لبش برداشتم. و تو چشماش نگاه کردم گفت محسن بهم قول بده این دفعه اول و آخر بود. من فقط خندیدم چون میدونستم این فقط شروع کار بود…………

alvand

Recent Posts

داستان سکس گروهی در حد لالیگا

داستان سکس گروهی در حد لالیگا   اون روز صبح وقتی از خواب بیدار شدیم…

3 هفته ago

داستان بردگی برای زن داییم و خواهرش

داستان بردگی برای زن داییم و خواهرش   سلام وقتتون بخیر این داستان من صددرصد…

3 هفته ago

داستان سکس با شیمیل کرج

داستان سکس با شیمیل کرج   سلام دوستان من سینا هستم و اولین بارمه داستان…

3 هفته ago

داستان بردگی یا جندگی؟

داستان بردگی یا جندگی؟   چند ترمی بود که میخواستم برم از دانشگاه گواهی اشتغال…

3 هفته ago

داستان سکسی تجاوز به من جلوی شوهرم

داستان سکسی تجاوز به من جلوی شوهرم   سلام. من ندا هستم ۵۱ ساله. این…

3 هفته ago

داستان کون دادنم به مرد همسایه

داستان کون دادنم به مرد همسایه   سلام این داستان برمیگرده به چند سال قبل…

3 هفته ago