سلام دوستان من سینا هستم و اولین بارمه داستان مینویسم پس اشتباهات من رو به بزرگواری خودتون ببخشید .
برای شروع از خودم بگم که ۲۴ سالمه ۱۸۸ قدم هست و تقریبا ۸۶ کیلو هستم
پوستم بخاطر سولار برنز هست و کاملا لیزر شده و بدون مو
خیلی سال هست که ورزش میکنم و سابقه شرکت تو چنتا مسابقه پرورش اندام هم دارم
جدا از تمام فانتزی های سکسی و گرایشم به دختر من واقعا سکس با شیمیل رو هم دوست داشتم ولی هیچ وقت تجربه نکرده بودم به دلایل مختلف که گفتنش وقت گیر هست.
بگذریم…
یه روز داشتم تو اینستا میچرخیدم که یه ایدی تو قسمت پیشنهادی اینستاگرامم دیدم که کاملا برام ناشناس بود اسمش غزال بود
عکس پروفایل یه دختر واقعا زیبا بود ، محو اون شده بودم پیجش قفل بود و نمیشد بقیه پست هارو دید تو بیوش زده بود 2001 که فهمیدم ۲۲/۳ سالشه
ناخودآگاه فالوش کردم و یکم تو اینستا چرخیدم و حاضر شدم رفتم برای تمرین بعد از اینکه از باشگاه اومده بودم بیرون داشتم گوشیم رو چک میکردم که دیدم اون دختری که فالوش کرده بودم(غزال) اکسپت کرده و فالو بک هم داده و چند تا از پست هام رو لایک هم کرده که البته ازین بابت زیاد تعجب نکردم
به واسطه پیجم که نسبتا فالور های خوبی داشتم از نظر تعداد(خیلی زیاد نه اما برای یک آدم معمولی عدد خوبی محسوب میشد( 23 هزار نفر))
ولی خب دروغ نگم خوشحال هم بودم
منم عکسارو دیدم و منتظر شدم تا استوری بزاره و رپیلای کنم و سر صحبت باز شه
فردای اون روز یه استوری گذاشت داخل یه فضای سبز مشغول پیاده روی و ورزش بود و لوکیشن کرج بود
من سمت تهرانپارس ساکن هستم
خلاصه بدون معطلی یه آتیش ریپلای کردم و بعد نیم ساعت یه قلب در جواب برام فرستاد بعد از اون یکم در مورد ورزش و اینا صحبت کردیم که اون گفت که کسی رو نداره که باهاش تمرین کنه (پیاده روی و دویدن و …)
که من سریع گفتم که من هستم و چند روز صحبت های ما همینجوری ادامه داشت تا بهش گفتم که آخر این هفته میام دنبالت بریم برای تمرین هوازی
اونم استقبال کرد و قرار رو فیکس کردیم
روز موعود رسید و من سوار ماشین شدم و یه مقدار هم ترافیک بود و بالاخره رسیدم به جایی که آدرس داده بود
یه ست استرج و لگ ورزشی صورتی و بنفش و موهاشو دم اسبی بسته بود و یه هدبند مشکی ام زده بود سینه های بزرگی نداشت اما کون نسبتا خوب و گردی داشت
استایل کاملا ورزشی
بعد از اینکه شناخت سوار شد و راه افتادیم
من زیاد اون جاهارو بلد نبودم
بهم ادرس داد و رسیدیم به همون فضای سبز که تو استوریش دیده بودم
یه جای خلوت که شاید ۲ ۳ نفر کلا مشغول پیاده روی بودن
وایسادم همون جا و شروع کردیم یکم حرف زدن که گفتم اینجا چقدر خلوته مطعنی برا ورزش میان اینجا ؟
که با خنده و شیطنت گفت ما که برای ورزش میاییم بقیه رو نمیدونم
خلاصه پیاده شدیم و یکم راه رفتیم
حین همین راه رفتن بودیم که غزال یهو خورد زمین و یه مقدار لگش نخ کش شد ولی خداروشکر هیچ آسیب جسمی ندید اما مود و حالش عوض شد
گفتم بیا بریم حالا وقت واسه تمرین هست بریم یه دوری بزنیم یه قهوه بخوریم که اونم تایید کرد و رفتیم سوار ماشین شدیم شروع کردیم صحبت کردن و ناراحت بود که نتونستیم ادامه بدیم
خلاصه همینجوری داشتیم دور میزدیم که من یه جای وایسادم تا بیشتر ارتباط چشمی بگیرم باهاش
حرف میزدیم و شوخی میکردیم
منم کم کم باهاش داشتم شوخی دستی میکرد میزدم به شونه اش و اونم واکنشی نشون نمیداد
خلاصه یکم به همین کارا ادامه دادیم که صحبتامون احساسی شد و درد و دل و اینا قاطی بحثمون شد
یه مقدار دپ شد و رفت تو خودش
منم شروع کردم نوازش کردن موهاش و اینکه کم کم سر اونو سمت شونه خودم اوردم
با موهاش ور میرفتم و صحبت میکردیم
که همزمان دستمو گذاشتم روی سر شونه چپش طوری که دستم حلقه شده باشه و تقریبا دیگه بغلش کرده بودم
دیدم اعتراضی نکرد بیشتر به خودم جرات دادم و دستمو بردم پایین تر سمت سینش که دیدم نگاهم کرد و منتظر یه واکنش بد بودم که دیدم خندید و گفت ای دیوث معلوم بود تو امروز بخاطر ورزش و تمرین اینجا نیستی و دوباره تو حالت قبل خوابید
منم دیگه دیدم راه رو گرفتم و شروع کردم مالیدن که صدای نفساش تغییر کرد گفتم نصف راهو رفتم
که برگشت و با چشمای خمارش نگاهم کرد
و صورت هامونو به هم نزدیک کردیم و شروع کردیم لب گرفتن
اروم اروم دستمو بردم پایین بین پاهاش و همینجوری که داشتیم لب میگرفتیم
شروع کردم مالیدن رون هاش
داشتم دستمو میبردم بین پاهاش که یهو دستمو گرفت و نزاشت
خیلی خورد تو ذوقم ولی لب گرفتن رو متوقف نکردم و چند ثانیه بعد که لبامون از هم جدا شد
دستم تو دست اون بود که گفت یه حقیقتی رو باید بهت بگم
که اگه بدونی ممکنه نظرت دربارم عوض شه و اینا
با خودم گفتم حتما میخواد بگه من پرده دارم و فلان و …
که گفتم نه عزیزم بگو
همون دستم که تو دستش بود رو گرفت و برد بین پاش
در کمال ناباوری یه چیز سفت رو داشتم لمس میکردم
از یه طرف باورم نمیشد که غزال شیمیل باشه
از یه طرف تو کونم عروسی بود که بالاخره قانون جذب سراغم اومده
و همین حین چهره شوک زده خودم رو ناراضی جلوه میدادم
خلاصه دستم همونجا بود و دست اونم رو دست من که گفت حالا نظرت درمورد من چیه؟
که با مِن و مِن گفتم هیچی چه فرقی داره مهم شخصیت و اخلاقته (کاملا کسشر میگفتم و خوشحال بودم ازین بابت فقط طوری وانمود میکردم که اون نفهمه)
گفت خب اخلاق و اینا هست اما منم یه سری نیاز دارم که باید برطرف بشه تو میتونی این کارو بکنی ؟
که گفتم با هم کنار میاییم
در همین حال ک حرف میزدیم شروع کرده بودم براش مالیدن
که کیرش تقریبا راست راست شده بود و داشت لِگ رو سوراخ میکرد
گفت نمیخوای ببینیش؟
که گفتم چرا و خودش شورت و شلوار رو کشید پایین و بخاطر کشی بودن راحت اومدن پایین
کیرش افتاد بیرون تقریبا ۱۶ ۱۷ سانت بود و قطرشم معمولی نه کلفت نه نازک نرمال بود
گفت دست بزن بهش نترس اگه منو بخوای باید با این(اشاره به کیرش) بیشتر اشنا شی و ارتباط بگیری
منم شروع کردم دست زدن و مالیدنش
که غزالم شروع کرد مالیدن کیر من از رو شلوار ولی بهش دست نمیزد
منم داشتم تقریبا براش جق میزدم و میمالیدم
کم کم داشت جایی که وایساده بودیم شلوغ میشد و تردد میشد و دید داشت به داخل ماشین
که گفت اینطوری نمیشه شلوارشو کشید بالا و گفت پیاده شو
منم پیاده شدم اون بدون این که پیاده شه از داخل ماشین رفت پشت فرمون و من نشستم جای اون
دوباره شلوارشو کشید پایین و
ماشین رو روشن کرد
گفت شروع کن
منم دوباره شروع کردم مالیدن
لحنش باهام دستوری شده بود و دیگه خیلی مهربون نبود
تو حرکت بودیم که یهو گفت میخوای همینجوری مثل ماست بشینی؟
یه کاری بکن دیگه
گفتم چیکار کنم اخه
که گفت دهن نداری بخوریش برام؟
که گفتم چرا ولی …(دوست داشتم هرچه زودتر این کارو بکنم اما نمیخواستم مشتاق جلوه کنم)
که گفت ولی و اما نداره من اینجوری ام یا باهام باید بسازی یا وقت همو نگیریم که من گفتم نه اوکیه
بعد خودش با دستش سرمو برد سمت کیرش
سرشو کردم دهنم و شروع کردم میک زدن
مزه خاصی نداشت
برای اولین برا داشتم این کارو میکردم هیجان زده بودم
گفت بیشتر بخور
دهنمو باز کردم و تا نصفه کیرشو کردم تو دهنم و داشتم میخوردم
همینجوری که داشتم براش ساک میزدم اونم ازم حرف میکشید میگفت چطوره دوس داری و اینا ک من خوب نمیتونستم حرف بزنم اون میخندید
میگفت صابون به دلت زده بودی که کس میکنی حالا داری کیر میخوای ؟
بخور نوش جونت
منم تو ذهنم به همین چیزا فک میکردم و میخندیدم
تقریبا دیگه کل کیرشو میکردم دهنم و در میاوردم اونم یه موقع هایی با دستش سرمو فشار میداد که بیشتر کیرش تو دهنم بمونه
داشتم میخوردم براش که یهو ماشین لرزید و منم ناخودآگاه دندونام خورد به کیرش یهو جیغ زد
سرمو اوردم بالا نگاهش کردم که دیدم یهو با تمام قدرت خوابوند زیر گوشم
گفت حواست کجاس کونی چه غلطی داری میکنی و این حرفا
من پشمام ریخته بود ولی واکنشی نشون ندادم
اما اون کاملا دیگه خودش نبود و تبدیل شده بود به یه میسترس تمام عیار
چنتا دیگه اما اروم تر زد تو گوشم و گفت دفعه آخرت باشه این اتفاقا میفته و این چیزا
که گفت فهمیدی ؟
گفتم اره
یدونه دیگه زد و گفت اره و کیر خر
میگی بله سرورم
تو شوک بودم ولی نمیخواستم کار اشتباهی کنم که قاطی کنه و بپره
گفتم بله سرورم
یه لبخند رضایت زد و گفت ادامه بده
دوباره شروع کردم ساک زدن
داشتم کیرشو میخوردم و اونم حال میکرد موهامو گرفت سرمو بالا پایین میکرد
منم خودمو در اختیارش گذاشته بودم
یه دفعه موهامو کشید کاملا کیرش از دهنم در اومد سرشو اورد پایین و تف کرد رو کیرش دوباره سرمو برد پایین و گفت اینم جایزت همشو بخور
منم داشتم میخوردم که گفت تا یه ربع دیگه میرسیم فلان کافه
تا اون موقع وقت داری آبمو بیاری اگه نیاد تو همین ماشین چنان میکنمت که نه بتونی راه بری نه رانندگی کنی برگردی
گفتم چشم سرورم
شروع کردم با یه دست جق زدن و همزمان ساک زدن
داشتم با دل جون کیرشو میخوردم
میکردم تو دهنم و با دهنم وکیوم میکردم و انقباض دهنم بهش حال میداد
تخماشو میمالیدم و میخوردم
اونم هی میگفت جون بخور
بخور که دیگه کونیِ من شدی
یه ۱۰ ۱۲ دقیقه ای گذشته بودم فکم خسته شده بود واقعا ولی صدام در نمیومد
کیرش هنوز تو دهنم بود که گفت تند تر کن سرعتتو داره میاد
یه قطرش بریزه بیرون همانطور که گفتم بدون رحم و بخشش میکنمت
سرمو فشار داد پایین و خودش موهامو گرفته بود و سرمو بالا پایین میکرد که حس کردم پاهاش داره میلرزه
لبامو دور کیرش حلقه طور سفت کردم
چند ثانیه بعد ابش با فشار تو دهنم خالی شد
داغ و شور بود
گفتم تو دهنت باهاش بازی بازی کن بعد قورتش بده و دهن خالیتو نشونم بده
همین کارو کردم و دهنم خالیمو نشونش دادم
لپمو یه بوس کرد و گفت آفرین خوب بودی
بعد همون لحظه یه جا وایساد و پارک کرد
گفت میریم تو
فقط من سفارش میدم و تو هیچی نمیخوری
باید مزه ابم تو دهنت بمونه
گفتم چشم سرورم
گفت افرین بعد اینکه قهوه ام رو بخورم انرژی بگیرم تازه باهات کارام شروع میشه توله
گفتم در خدمتم
یه پوزخندی زد و
رفتیم داخل .
ادامه دارد …
دوستان ببخشید که طولانی شد ولی خب همش واقعیته
خوشحال میشم نظراتونو بهم بگید
اگه نظراتتون مثبت باشه حتما ادامه و سکس هامون و اینکه چجوری پلمپ کونم رو باز کرد رو هم میزارم براتون.
داستان سکس گروهی در حد لالیگا اون روز صبح وقتی از خواب بیدار شدیم…
داستان بردگی برای زن داییم و خواهرش سلام وقتتون بخیر این داستان من صددرصد…
داستان بردگی یا جندگی؟ چند ترمی بود که میخواستم برم از دانشگاه گواهی اشتغال…
داستان سکسی تجاوز به من جلوی شوهرم سلام. من ندا هستم ۵۱ ساله. این…
داستان کون دادنم به مرد همسایه سلام این داستان برمیگرده به چند سال قبل…
داستان سکسی که باعث شد گی بشم سلام دوستان من اسمم امیره اینی که…