سکس ضربدری

داستان سکس ضربدری مهرشاد و زنش

داستان سکس ضربدری مهرشاد و زنش

 

درودبه خوانندگان این خاطره هر کسی دوست داره این خاطره رو واقعی تصور کنه یا داستان فرقی نداره فقط امیدوارم از خواندش لذت ببرید میدونم یکم طولانی میشه این اتفاق برای ما افتاد
من مهرشاد هستم ۳۵ ساله حدود ۱۰ ساله ازدواح کردیم خانمم که اسمش سودابه است ۳۲ سالشه یکم تپله سفید با کونی برجسته و شهوت برانگیز یکی دو سال بعد از ازدواج برای اینکه لذت بیشتری از سکس ببریم شب ها قبلش مینشستیم پای لپ تاپ و توی سایت های سکسی میگشتیم با انتخاب انواع فیلم ها به هم میفهموندیم که چه فانتزی هایی داریم یا چه پوزیشنی رو دوست داریم تا اینکه فیلم های کاکولدی نظرم رو جلب کرد احساس میکردم اگر این اتفاق بیوفته زنم خیلی لذت میبره و من هم بیشتر حشری میشدم ، سودابه هم بیشتر فانتزی تجاوز داشت بیشتر فیلم هایی که به یکی با چشم و دست های بسته تجاوز میشد دوست داشت خیلی وقت ها هم این کار رو میکردیم من دست ها وچشم هاش رو میبستم و زیر گوشش میگفتم دوست داری بهت تجاوز بشه _ اوهوم. دوستداری یه کیر کلفت بره توکست و کیر دیگه توکونت _ اه اه ش میرفت بالاتر و کسش خیس تر میشد یه بار بعد از سکس گفت اینها چیه موقع سکس میگی منم گفتم که فقط فانتزیه و تو واقعیت دوست ندارم تا اینکه یه سفر رفتیم آنتالیا البته اون موقع دلار ارزون بود تو اونجا با یه ذوج آشنا شدیم که تو اطاق کناری ما بودت اونها تو اتریش زندگی میکردن و برای تفریح اومده بودن اونجا ادم های باشخصیت و ارومی به نظر میرسیدن و هردو تقریبا لاغر اندام بودن یه روز تو کشتیه تفریحی رو با هم گذروندیم و خیلی خوش گذشت سودابه اهل مشروب نیست من با حسام و آیدا قرار گذاشتم تا بعد از شام بریم تو لابی هتل مشروب بخوریم وتخته بازی کنیم وقتی رفتم تو لابی دیدم وای ایدا چه سکسی اومده یه تاپ با یقه گشاد که سوتینش هم میشد دید با یه شلوارک خیلی کوتاه پاهش و سینه هاش رو به رخ میکشید اونها زود تر اومده بودن و مست بودن من هم چند تا پیک زدم و رفتیم برای بازی چشم های من از روی سینه های ایدا برداشته نمیشد همینطور که بازی و شوخی میکردیم احسان یک دفعه گفت چطورن میپسندی ؟ من که منظورش رو متوجه شده بودم گفتم چی رو میگی و خودم رو زدم به اون راه احسان به سینه های ایدا اشاره کرد و گفت اینها رو میگم دوست داری انقدر نگاه میکنی اول ترسیدم شر شه گفتم احسان الان مستیم فکر کنم برات سوءتفاهم پیش اومده بهتره من برم بالا احسان دستم رو گرفت گفت بشین کارت داریم به ایدا نگاه کرد و گفت ما باهم یه تصمیمی گرفتیم که بهمون بیشتر خوش بگذره و آیدا با سر تایید میکرد من که داشتم موضوع رو حدس میزدم راحت تر شدم و نشستم سرجام گفتم چه تصمیمی گفت ما یک بار تو اتریش با یه ذوج سکس ضربدری کردیم و کلی حال داد ولی دوست نداریم با هر کسی این کار رو بکنیم ما از تو سودابه خوشمون اومده شما دوست دارید این کار بکنیم من اولش اخمام رفت تو هم و ساکت شدم احسان گفت توداری جلوی من زن منو میخوری من چیزی بهت نگفتم حالا چرا ناراحت میشی من بلند شدم رفتم تو فضای سرباز و یه سیگار کشیدم و توفکر فرورفتم بهترین موقع برای انجام فانتزیامون بود کیرم از فکرش شق شده بود برگشتم سر میز و گفتم که من مشکلی ندارم ولی فکر نمیکنم سودابه قبول کنه احسان گفت ولی ناکس کون خوبی رو میکنی ها چشم همه مرد ها امروز توکشتی فقط روی کون زن تو بود منم گفتم ایدا جون هم سینه های خوبی داره اگر کسی نگاه کرد تو ناراحت نشو عزیز و فضا عوض شد وشروع کردیم به شوخی های سکسی و این حرف ها در آخر قرار شد اگر من تونستم سودابه رو راضی کنم سکس ضرب دری کنیم بعد از کلی فکر و کلنجار رفتن با خودم تاصبح نخوابیدم به این نتیجه رسیدم که تنها راهش اینه که سودابه رو تو عمل انجام شده قرار بدم یه نقشه کشیدم و با احسان و ایدا درمیون گذاشتم گفتم هر وقت ما آماده بودیم اس میدم شما زود بیاد جلوی اطاق ما به من هم از صبح فردا به سودابه گفتم امشب برات یه سورپرایز دارم _ چه سورپرایزی ؟ میگفتم میخوام امشب همونطوری که دوست داری بکنمت _ وای میخوایی بازم موز یا کیر مصنوعی بکنی تو کونم عزیزم من کیر خودت رو بیشتر دوست دارم واقعیش حال میده خلاصه سعی کردم کمی برای شب آمادش کنم بعد از شام که رفتیم تو اطاق مون گفتم برو آرایش کن و اون لباس سکی توریه رو که امروز خریدیم بپوش تا سودابه آماده میشد من قلبم تند تند تر میزد گاهی پشیمون میشدم ولی ادامه دادم نشستیم تو موبایل کمی فیلم سکسی نگاه کردیم کس سودابه خیس خیس شده بود اول چشم هاش رو بستم و به حالت داگی اودمش لبه تخت دست هاش رو هم از پشت بستم خیلی حشری شده بودیم کیرم رو میمالیدم به کسش میگفت فشارش بده بزار بره تو سودابه تو اوج شهوت بود زیر گوشش گفتم دوست داری یکی رو بیارم کست رو پاره کنه منم کونت رو میگفت جان اره بیار بیار منو انقدر بکنید تا پاره بشم در همین وقت اس دادم بیاید وقتشه به سودابه گفتم پس اروم باش تا بیارم رفتم در رو باز کردم دیدم احسان و آیدا با لباس خواب توری پشت در ایستادن اروم اوردمشون تو تا سودابه متوجه نشه وقتی احسان این صحنه رودید یک دفعه کیرش مثل سنگ شد پشت سودابه وایستاد شلوارش کشید پایین و کمر سودابه رو گرفت به سودابه گفتم بکنم تو گفت کجا رفتی پس بکن دیگه احسان اروم فرو کرد توکس سودابه داشت یواش یواش تلمبه میزد منم آیدا رو بغل کرده بودم و داشتم همه جاش رو میمالیدم سودابه یک دفعه با استرس گفت مهرشاد کی اینجاس خودتی اروم دم گوشش گفتم مگه دوست نداشتی یه کیر بره تو کست یکی توکنت الان یه کیر تو کسته اینم کیر منه که قراره بره تو کونت سودابه یه ناله کرد و از شهوت سرش گیج رفت میگفت اینجا چه خبره چمش هاش رو باز کروم دید کیر یه مرد دیگه از پشت تو کسشه هیچی نمیگفت احسان هم که تازه راه افتاده بود تلمبه ها رو محکم تر میزد دستش رو گرفتم گفتم من برای تو این کار رو کردم اگر دوست نداری تمومش کنبم یه لبخند تلخی زد و گفت بزار زنتو جلوت بگان تا کیف کنی درواقع رضایت داشت من و آیدا هم رفتیم روی تخت سینه هاش رو انقدر خورده بودم سرخ شده بود همگی هیجان خالص شده بودیم انگار همه باهم زن و شوهریم توکس ایدا که کردم داد بلندی زد گفت چقدر کلفته این کیر جوون منو بگا منو بگاه ولی من بیشتر حواسم به سودابه زن خودم بود که چقدر داره لذت میبره و از یه مرد غریبه چطور لب میگیره من آیدا رو رها کردم و رفتم سراغ سودابه گفتم حالا نوبت فانتزیه منه خوابیدم روی تخت وسودابه نشست روی کیر من کسش انگار گشاد تر شده بود حس اینکه چند ثانیه قبل یه کیر دیگه تو این کس بوده من رو میبرد فظا سودابه رو خوابوندم تو بقلم تا کونش بیاد بالا بعد با دودستم لای کونش رو باز کردم تا احسان بکنه توش آیدا هم سینه های سودابه رو میمالید هم کیر شوهرش رو وقتی احسان کرد تو سودابه از شدت شهوت گریه میکرد هر دو تلمبه میزدیم من تو کس و احسان تو کون فانتزی من اجرا شده بود دوست نداشتم تموم شه شدت تلمبه های احسان بیشتر میشد و ناله های سودابه بلند تر من هم میگفتم ببین دوتا کیر دارن میگانت یکی از کس یکی از کون سودابه چند بار ارضا شد و احسان هم آبش رو ریخت تو کون سودابه منم ریختم تو کسش و قتی از هم جداشدیم سودابه رو تخت دراز کشیده بود و هیچی نمیگفت ایدا اومد سراغ من گفت پس من چی آبت رو ریختی تو کس زنت شروع کرد به ساک زدن برای من کیرم دوباره مثل سنگ شده بود آیدا رو انداختم رو تخت لنگ هاشو داد بالا تا ته میزدم توش احسان که ارضا شده بود سینه های آیدا رو میمالید گفتم من میخوام کون آیدا رو بکنم که آیدا قبول نکرد و گفت فقط از کس بعداز چند دقیقه ای دوباره آبم اومد و ریخت تو کاندوم سودابه انگار که خجالت کشیده بود رفته بود زیر ملافه سرش رو هم کشیده بود داشت گریه میکرد تو همین زمان به ایدا و احسان اشاره کردم که برن و اونها رفتن خلاصه اولش یکم عصبانی بود ولی بهش گفتم خودت هم دوست داشتی وگرنه ادامه نمیدادی الان فانتزی هر دو مون به واقعیت پیوست درسته شاید الان کمی استرسی باشیم ولی مطمئن باش فردا با خاطرش لذت میبریم .الان ۵ سال از اون موفع میگذره و ما دیگه نه احسان و آیدا رو دیدیم و نه سعی کردیم پیداشون کنیم زندگی عادی مون رو میکنیم و بعضی شب ها با خاطرش حال میکنیم. و فعلا دیگه قصد همچین کاری رو نداریم تا بعد .امیدوارم لذت برده باشید

alvand

Recent Posts

داستان سکس گروهی در حد لالیگا

داستان سکس گروهی در حد لالیگا   اون روز صبح وقتی از خواب بیدار شدیم…

3 هفته ago

داستان بردگی برای زن داییم و خواهرش

داستان بردگی برای زن داییم و خواهرش   سلام وقتتون بخیر این داستان من صددرصد…

3 هفته ago

داستان سکس با شیمیل کرج

داستان سکس با شیمیل کرج   سلام دوستان من سینا هستم و اولین بارمه داستان…

3 هفته ago

داستان بردگی یا جندگی؟

داستان بردگی یا جندگی؟   چند ترمی بود که میخواستم برم از دانشگاه گواهی اشتغال…

3 هفته ago

داستان سکسی تجاوز به من جلوی شوهرم

داستان سکسی تجاوز به من جلوی شوهرم   سلام. من ندا هستم ۵۱ ساله. این…

3 هفته ago

داستان کون دادنم به مرد همسایه

داستان کون دادنم به مرد همسایه   سلام این داستان برمیگرده به چند سال قبل…

3 هفته ago