سلام شهوانی های عزیز
اینا خاطره ای که میخوام تعریف کنم شروع شدن ماجرا برمیگرده به سال 98 من امیر 27 سالمه و زنداییم الان 32 سالشه اون تاییمی که این اتفاق برام شروع شد 21 سالم بود که اولین کس زندگیم رو گاییدم نه از اندازه کیرم و بزرگی و سایز میگم که یسری دوستان بیان بگن دروغ و فلان . خوب داستان از اونجایی شروع میشه که من یه رفیقی داشتم که با هم تو یه محل بزرگ شده بودیم و همیشه کنار هم بودیم
خونه دایی هم تو خیابان و محل ما بود یه روز بعد از ظهر که با رفیقم تو خیابان داشتیم با موتور میگشتیم این زن دایی من از تو سوپری محل اومد بیرون و این رفیقم اشاره کرد و گفت چه کسی خوش بحال اونی که این زن رو میکنه من که رنگ از چهرم پریده بود نخواستم حرفی بهش بزنم چون اون نمیدونست که طرف زن دایی منه
گذشت تا شب اومدم خونه و تمام اون شب فکرم این بود که چرا چشمم تا حالا زن دایی به این زیبایی رو ندیده .
از روز های بعدش تمام فکرم شد که چجوری با زن دایی ارتباط بگیرم
یادم اومد که خانوم های فامیل و خواهرم اینا یه گروه فامیلی تو تلگرام دارند .
گوشی خواهرم رو برداشتم و از تو گروه آیدی تلگرام زن دایی رو برداشتم شب بود که با استرس زیاد بهش با یک اکانت ناشناس پیام دادم و چند ساعتی منتظر موندم ولی سین نشد
خوابم برد و صبح رفتم سر کار و ظهر بود گفتم بزار گوشی رو چک کنم رفتم تو تلگرام و دیدم که جواب داده و نوشته شما منم در جواب گفتم یکی که خیلی دوست داره و دلش پیشت گیره گوشی رو گذاشتم کنار و رفتیم ادامه کار بعد از تمام شدن کار رفتم خونه و نهار رو خوردم و باز گوشی گرفتم دستم و چک کردم دیدم دو سه تا فحش داده و بلاک کرده بعد از ظهر رفتم و یه سیم کارت ناشناس گرفتم و شب بهش پیام دادم لطفا از بلاک بیار بیرون کارت دارم تا دو روز خبری نبود دو روز بعد دیدم از بلاک آوردتم بیرون پیام دادم و کم کم چت هامون شروع شد و با گذشت چندین روز چت از مشکلاتش میگفت و این که به زور شوهرش دادند و یکی دیگه رو میخواسته و این مدل حرف ها گفتم الان که من میخوامت و تو باهام بد رفتاری میکنی و سنگین جوابم رو میدی من خیلی ناراحتم که عشقم یک طرفه هستش
گذشت و بعد چند هفته چت کارمون کشید به سکس چت و شب ها با هم سکس چت میکردیم و من عکس کیرم رو براش میفرستادم ولی از طرف اون خبری از عکس نبود تا این که یه بار من وسط چت اعتراض کردم و بهش گفتم چرا عکس نمیدی دوسم نداری و فلان اونم گفت هنوز اعتماد ندارم بهت و کامل نمیشناسمت و ندیدمت.
منم انقدر رفتم رو مخش تا یک عکس داد باز کردم دیدم یه چیزی که تو عکس توجهم رو جلب کرد خیس بودن کسش زیر شورتش بودراز پاهاش و رونش با شورت وه تو پاش بود عکس داده دوبار خودمو زدم به ناراحتی و گفتم چرا نمیخوای به من نوشون بدی بعد دیدم یهو یه عکس اومد که بازش کردم و برای اولین بار توستم عکس کسش رو ببینم یه کص روشن بین یه رون سفید که باعث شد انقدر تحریک بشم که کیرم داشت از پوستش میزد بیرون یه عکس دیگه بهش دادم از کیرم و گفتم ببین به خاطر تو چقدر سیخ شده بعدش دوتاراستیکر فرستاد و دوباره یک عکس دیگه از نمیای پشت که سوراخ کونش و کصش خود نمای میکردن تو عکس گفت باید بخوابم دیگه دیر وقته وقتی که رفت من رفتم و یه مالش با کیرم دادم و خودمو سبک کردم بعد از اون فرداش که چت میکردم گفت که عکس کیرم انقدر تحریکش کرده که نتونسته خودشو نگه داره و رفته تو حموم و شب خودش رو خالی کرده چند روزی چت کردیم و عکس ها مختلف برای هم ارسال میکردیم ولی بدون چهره تا این که اون شروع کرد به چهره دادن و فیلم کوتاه کصشو مایدن تا تصمیم رو گرفتم و یهو دیگه جوابش رو ندادم و گفتم نمیتونم باهات باشم و اون ول کن نبود و میگفت دارم از تنهای تو خونه دیوانه میشم جواب ندادم و گذشت تا یک هفته بعد بهش پیام دادم و گفتم فقط باید یک قرار بزاریم و ببینمیم هم رو یه کافه هماهنگ کردم و آدرس دادم و منتظر بودم بیاد وقتی وارد کافه شد تا منو دید آروم و زیر لب غر غر کرد و یواش و زیر لب فحشم میداد واومد و کنارم رو صندلی نشست و گفت این چه کاریه من زندایتم و فلان گفتم دست خودم نبود و اتقدر بهت علاقه داشتم که همچین کاری کردم
بعد این حرفا یدونه سیلی گذاشت در گوشم و پاشد از کافه زد بیرون رفتم سوار ماشین شدم و افتادم دنبالش هر کاری کردم سوار نشد و فقط فحشم میداد منم از ترسم ریده بودم به خودم میگفتم بیچاره شدم به دایی و کل خوانواده میگه و بیچاره شدم رفتو شب تا صبح بیدار بودم و رفتم دیدم از همه جا بلاکم کرده منم کاری نکردم و با این که کلی عکس و کلیپ و نود ازش داشتم گذشت دو ماه بعد دیدم گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود جواب دادم خودش رو معرفی کرد و گفت باید با هم حرف بزنیم و دوباره تماس ها و چت ها شروع شد و از مشکلاتش قبل از ازدواج و بعد از ازدواج و از نعوذ ضعیف داییم و زود انزال بودنش گفت و بعد چند روز قرار شد هم دیگه رو تو یه کافه ببینیم بهش گفتم فلان جای شهر باش با ماشینم میام دنبالت رفتم دیدم ایستاده و چه تیپ خفنی و چه آرایشی سوار شد و حرکت کردیم گفت برم سمت خلوت شهر که بتونیم حرف بزنیم همینجور که تو ماشین در حال حرکتیم همینجوری حرف که میزدیم من بهش گفتم خیلی وقته عاشقت بودم و هستم و دستش رو آروم تو دستام گرفتم هیچ اعتراصی ندیدم همینجور که حرکت میکردیم گفتم بریم کافه وقتی جلو در کافه رسیدیم قبل این که پیاده بشیم یه بوس از لپش کردم و بهش گفتم دوست دارم زیبا جانم
اونم در کمال ناباوری یه بوسه ریزی به لبام زد و گفت من بیشتر
رفتیم تو کافه و کلی با هم حرف زدیم و بگو و بخند تا اومدیم بیرون تاریک شده بود و حرکت کردیم و در حال حرکت دیدم خودشو شل کرده تو بغلم و سرشو گذاشته رو شونم منم با یه دستم موهاشو نوازش میکردم و هی از سرش بوس میکردم و قربون صدقش میرفتم تا این که رسیدیم به جای که قرار بود پیادش کنم وقتی ایستادم بعد از یه مقدار حرف زدن و به چشم ها هم خیره شدن در کمال نا باوری لباشو گذاشت رو لبام منم بعد چند تا بوسه شروع کردم لباش رو خوردن دستم رو گذاشتم رو کمرش و یکم مالیدم کمرشو بعد اون احساس کرده بود که من شق کردم و سرشو گذشت رو شونم و ناز میکرد منم موهاش رو نوازش میکردم بعد این دیدم آرنجش رو مالید به کیرم و گفت خوب برام شق کردی گفتم دست خودم نبود و تحریک شدم گفت الان من تو رو چیکارت کنم گفتم خودم یه کاریش میکنم گفت صبر کن تا یه فکری به حالت بکنم گفت کاپشنت رو بنداز رو پاهات منم این کارو کردم دستش رو برد زیر کاپشت و کمربندمو باز کرد بهش گفتم چیکار میکنی که دستش رو گذاشت رو لبم که ینی ساکت باشم منم فقط نگاه میکردم دیدم دست کرد تو شلوارم و کیرمو تو دستش گرفت و گفت اوه اوه چقدر بزرگه من نمیتونم اینو و حرفشو قورت داد گفتم تو نمیتونی اینو چی گفت خجالت میکشم گفتم نه بگو گفت من نمیتونم اینو تو خودم تحمل کنم بهش گفتم مگه قرار سکس کنیم گفت الان نع دیگه پرووو نشو و اخم کرد بعد شروع کرد برام با دستش بالا پایین کردن بعد گفت خودتو از صندلی بکش بالا و شلوارتو تا زانو بده پایین منم همین کارو کردم همینجور که میمالید دستشو آورد بالا و یه تف کرد کف دستش و برد بازم زیر کاپشن شروع کرد مالیدن
یکم مالید گفت نمیخوای آبت بیاد گفتم نمیدونم چرا نمیاد
فک کنم از استرس بود یکم که مالید گفت چشمات روببند روتو بکن اون سمت منم چشمام رو بستم و دیدم کاپشن رو برداشت و حلقه دستشو تنگ تر کرد بعد احساس کردم یه چیز داغ سر کیرمه تا چشمامو باز کردم دیدم کرده تو دهنش و داره برام ساک میزنه چند دقیقه ای برام خورد و گفتم آبم داره میاد از تو کیفش دستمال در آورد و خالی کردم تو دستمال و گفت بکش بالا تا بگا نرفتیم بعدشم چند تا بوس و تو آینه صورتشو مرتب کرد و رفت
چند روزی گذشته بود و من درگیر تفکرات که چجوری دهن زن دایم رو گاییدم و تمام حرف اون این بود که کمر خیلی خوبی دارم و تحملم خیلی خوبه بعد از چند روز که گذشت چند بازی هم با هم رفتیم بیرون و کارمون شده بود مالیدن و ساک و و کم کم منم کس اونو میمالیدم و گرنش و سینه هاش رو میخوردم تا ارضاء میشد بعد از چند هفته دایی قرار بود برای کاری بره اصفهان و چند روز اونجا بود
قرار چیدیم من رفتم کاندوم و اسپری و قرص خریدم شبش رفتم حموم و کلی موها رو تمیز کردم و خودمو آماده کردم و صبح موئود فرا رسید و دوتامون میدونستیم که قرار اون روز چه اتفاقی بینمون بیوفته تا من حرکت کردم سمت خونشون در آپارتمان که باز شد رفتم تو پارکینگ یه استرس شدید کل وجودم رو گرفت و پاهام سرد شد و کل بدنم میلرزید پله ها رو رفتم بالا و رسیدم دم واحد دیدم در واحد بازه از لای در داره بیرون رو نگاه میکنه رفتم داخل و در رو بست دیدم با یه شلوار و تاپ اومد به اشتقبالم و بوسه بارونم کرد و بغلش کردم و بالا گرفتمش و پاهاش رو دور کمرم قلاب کرد رفتیم رو کاناپه و انداختمش رو کاناپه و خیمه زدم روش یکم که لبای همو خوردیم گفت صبر کن یه چی بیارم بخوریم منم که حشر زده بود به مغزم گفتم تا تو هستی مگه میشع چیز دیگه ای هم خورد رفت و دیدم دوتا لیوان شیر موز آورد و خوردیم و بازم خودشو ول کرد تو بغلم و نوازشش کردم و بوسه ها شروع شد لب بازی کردیم و کلی از رو شلوار کصش رو مالیدم و اونم همش دستش به کیرم بود گفت صبر کن تا بیام پا شد رفت تو اتاق بعد چند دقیقه دیدم اومد بیروز با یه لباس خواب مشکی سکس که تنش مثل الماس توش میدخشید اومد و گفت صبر کن یه موزیک پلی کرد و شروع کرد برام رقصیدن منم نگاه میکردم که آروم آروم اومد روم و خودشو بهم مالید و منم دستم رو بردم رو سینه هاش رد مالیدم و بعد چند دقیقه گردنشو انقدر لیس و مک زدم و دست بردن پیرهن شبشو از تنش درو آوردم و گیره سینه بندشو باز کردم و شروع کردم خوردن سینه هاش و مالیدن کصش مالیدم و خوردم و دیدن خودش کشید بیرون و زانو زد جلوم پیرهنم رو کندم واون کمربندم رو باز کرد و شروع کرد به ساک زدن قرص خورده بودم و فولاد و شق و قوی بودم چند دقیقه ای خورد و منم دستشو گرفتم و کشیدمش بالا خودم بلند شدم و با خودم از زمین بلندش کردم رو شونم بردمش تو اتاق خواب رو تختشون رفتم پایین تخت و شرتشو دست بردم در بیام که دستش رو آورد رو شرتش گفت خجالتم میشه یکم بوسیدم لب گرفتم و آروم از سینه و ناف رفتم تا کسش دست انداختم شورتشو تودشم همکاری کرد و چشمم به کسش خورد اووووف چه روز بود لیسیدم و خوردم و مالیدم تا لریزید و محکم با پاهاش سرمو رو به بالا کشید و خیمه زدم روش چند تا بوس ریز زدم به بدنش و آروم که شد بلند شدم یک بالش گذاشتم زیر کمرش و شروع کردم یه کاندونم باز کردم بکشم به کیرم که گفت چیکار میکنی این کار چیه بیا نمیخواد منم رفتم بین پاهاش و کیرمو مالیدم بین کصش و خواستم بکنم توش گفت تو کصم نکن لطفا اون برا دایت هستش بکن تو کونم گفتم میتونی تحمل کنی گفت نمیدونم باید امتحانش بکنیم منم کنلی لبریکانت مالیدم به کیرم و سوراخش خالی کردم و سرشو گذاشتم رو سوراخش و یه فشار که احساس کردم سفت گرفته خودشو گفتم شل کن وقتی شل کرد فشار دادم تا سرش رفت تو کونش خواست فرار کنه که گفتم صبر کن بیشتر نمیکنم توش یکم تو همو وضعیت بازی دادم تو کونش و کشیدم بیرون و دوباره ژل زدم و به کیرم و کونش و دوباره فشار دادم توش تا نصفش رفت توش و نگه داشتم و بازب دادم یهو گفت همرو بکن تو تحمل میکنم منم افتادم روش و کونی که چن سال در حسرتش بودم الان تا دسته کرده بودم توش و افتاده بودم روش و کامل کیرم توش بود و سوراخش رو کیرم ضربان میزد یکم بازی دادم و شروع کردم تلنبه زدن تند تند تلنبه میزدم تو سوراخی که تو حسرتش بودم و بعد چند دقیقه دیدم دستش رفت رو کسش رو شروع کرد به مالیدن تند تند نفس میزد و جیغ میکشید و آه آه میکرد
منم میکشیدم بیرون و یهو تا دسته میزدم توش چون کیرم از کیر داییم بزرگ تر و کلف تر بود باعث شد وقتی این کارو چند بار تکرار کردم چون کونش برای کیرم تنگ بود هوا بگیره به خودش و این باعث شد وقتی داشت کیرم میرفت تو کونش یه گووزز بلند بده بیرون که از خجالت سرخ شد و منی که یه حس مرد بودن بهم دست داده بود چند بار این کارو تکرار کردم و هر چند باری گووز داد و گوزید دست خودش نبود کیر من باعث میشد این اتفاق بیته یهو دیدم از خجالت زیاد چشماش پر شده و بهم میگه بیشعور خجالت میکشم نمیدونم چرا این اتفاق افتاد و گریه کرد ولی کشیدم بیرون و دیدم سوراخش اندازه یه غار باز و بسته میشه یه بوس به سوراخش زدم و بغلش کردم و شروع کردم به معذرت خواهی گفت تقصیر تو نیست هیلی احساسی شدم و گریم گرفت گفتم میخوای ادامه بدیم گفت آ ه ولی دیگه از عقب و کونم نه بکنش تو کسم کفتم مطمعنی گفت آره خوابید به پهلو و پشتش رو بهم کرد فک کنم هنوز خجالت میکشید از این که وارد کسش بکنم کیرم رو یکم که با کیرم به کسش ضربه زدم و مالیدم روش آروم کردم توش و چقدر تنگ و لزج و داغ بود اولین کص عمرم رو داشتم تجربه میکردم یه لرزه تمام تنم افتاد و بلاخره انگار کیرم به یه بن بست خورد خودش گفت فک کنم کیرت به رحمم رسید هنوز یه مقدار از کیرم از کسش بیرون مونده بود شروع کردم به بازی دادن آروم یکم که زدم فهمیدم لذت واقعی کل دنیا گاییدن کص یه زن ذاغو حشریه
یخورده کمر زدم و گفتم بیا روم اومد بالا و با دستاش کیمو گرفت و گذاشت دم کسش و نشست روش و کرد تو کصش و با اشتیاق شروع به بالا پایین کردن کرد خمش کردم رو خودم و لباش رو میخوردم و گردنش رولیس میزدم و سینه هاشو تو دهنم بازی میدادم گفت خسته شدم گفتم داگی شد و رفتم پشتش و یکم کصش رو خوردم که دیدم لرزید و افتاد رو تخت دوباره بغلش کردم و بوسش کردمفت پس تو کی میخوای بیای چرا اینجوری و شک کرده بود نمیدونست که قرص کار خودشو کرده بعد یکم دیت به کصش زدن و دوباره دمر که خوابیده بود رفتم روش و کیرم رو مالیدم به کصش و آروم ضربه میزدم با کیرم بهش و کردم توش یه آه بلند کشید و افتادم روش با کل وزنم یکم آخ و اوخ کرد و شروع کردم حالا نزن کی بزن یکی دو دقیقه گاییدم و بلند شدم میکشیدم بیرون و میکردم توش یهو از کسش هم یه صدای مث گوز داد بیرون بازمدسرشو از خجالت کرد تو بالش منم کیرم لاپاش خوابیدم روش و شروع کردم قربون صرقه رفتنش گفتم اگر نمیخوای دیگه ادامه ندیم زیبا گفت نه بکن تا آبت بیاد و تمومش کن من دوباره دو زانو رو کونش چند بار کشیدم روش و کوبیدم به کصش و دوباره کردم توش کشیدم بیرون دوباره گوووز داد و این بار دیدم زیر لب خندید و گفت بیشعور گشادم کردی از این به بعد راه برم باید گوز بدمجفت سوراخام رو یکی کردی منم خندیدم و گفتم این کونو کوص رو باید اینجوری کرد نه اونجوری مثل دایی اکبند و صفر نگه داشت خوابیدم روش و کردم توش چند تای زدم و چون اون گووز ها منو به اوج رسونده بود گفتم زیبا جانم آبم داره میاد گفت بکش بیرون و بده برات بخورم منم همین کارو کردم و ساک زد تا آبم اومد و دستمال کاغذی برداشت و خال کردم تو دستمال و کنار هم دو ساعتی خوابیدیم و من از تخت اومدم پایین و شروع کردم به پوشیدن لباسام و چند تا بوس و لب و اومدم خونمون و کلی به اون انفاقات فکر کردم و این اتفاق تا تابستان 1403 ادامه داشت که زن دایی حامله شد و یه بچه آورد و بعد از اون دیگه هیچ وقت بهم نداد ولی باهام قهر نیست و در ارتباط هستیم ولی از سکس و رابطه خبری نیست این بود خاطره من
کس دادن زنم به مرد غریبه قلبم داشت به شدت میزد و شهوت همه…
سکس با خاله کص تپل سلام این چیزی که براتون تعریف میکنم برمیگرده به چهار…
عاقبت مامان خوشکل و سکسی اين جرياني که مي خوام براتون بگم مر بوط…
سکس با زن همسایه و دخترش سلام…من امیرم ۲۶ سالمه اهل یکی از روستاهای…