داستان سکس با دختر دایی سن بالا

داستان سکس با دختر دایی سن بالا

 

سلام دوستان آرمینم ۲۴ از ساری این اولین داستانمه که میخوام براتون تعریف کنم اگه کمو کسری داره ببخشید.داستان ما از اونجایی شروع میشه که حدود پنج سال پیش که خانوادگی تصمیم گرفتیم برای تعطیلات بریم زاهدان.دختر داییم حدود ۳۵ سالشه قد ۱۷۰ اسکینی و خیلی سفید سکسی اسمشم سمانهِ ازون بچگی یادمه همیشه با دیدنش جق میزدم.دختر دایی ما ۱۹ سالگی شوهر کرده بود ولی راضی نبود از ازدواجش همیشه قهر بودن.مامانم به بابام گفت بهشون بگو شاید بیان بابام که گفته بود اونا قبول کردن و حرکت کردیم حدود دو سه روز تو راه بودیم تا رسیدیم.اونجا که رسیدیم یه کمی دور زدیمو رفتیم چابهار.به چابهار که رسیدیم همگی با هم رفتیم لب دریا دختر دایی سکسی ما یه دامن پوشیده بود تو راه که با همون اومد رفتیم تو آب وقتی اومدیم بیرون دیدم واییی دامنش خیس شده چسبیده بود به کون پاهاش نمیدونین چه صحنه ای بود خیلی اون شب حشری شدم ولی کاری نتونستم انجام بدم.گذشت تا همه فامیل می خواستن برن پاساژ خرید منم حوصلشونو نداشتمو تو ماشین موندم.رفتن بعد یه ساعت سمانه اومد.ازش پرسیدم برای چی برگشتی گفت کمرم گرفته حالم بده.بهش گفتم بیا عقب ماشین ما اونم اومد دراز کشید.یهو تو آینه نگاه کردمو بدن سکسیشو دیدم پیش خودم گفتم اگه امروز کاری نکنم دیگه نمیتونم ازش پرسیدم بقیه کجان گفت هرکی یه قسمتی مشغوله.بهش گفتم می خوای بیام عقب کمرتو ماساژ بدم بلدم( چند وقت تو یه استخر کار می کردم) اولش گفت نه نمی خواد ولی بازم اصرار کردمو گفتم وایسا الان میام عقب.رفتم عقب و گفتم به شکم دراز بکش.دراز کشید و از روی مانتو نازکش شروع کردم ماساژ دادن و بهش گفتم نشون بده کجات گرفته نشون که داد شروع کردم مالیدنش.رو پاهاش نشستم جوری قشنگ کونش جلو کیرم بود.داشتم می مالیدمش یهو دستامو بردم زیر لباسش گفتم از زیر بهتر عمل می کنه دستمو از قصد میزدم به بند سوتینش و تکونش میدادمم.وایی که چه بدن سفید سکسی داشت حیف اون شوهر دول موشی.همینطوری که داشتم می مالیدمش کیرم شق شق شد تصمیم گرفتم بچسبونمش بهش ببینم واکنش چیه کیرمو چسبوندم به کونش جوری که کیرم رفت لا کونش با دستام داشتم شونه هاشو ماساژ میدادم که یه هو سمانه گفت این کارا یعنی چی گفتم کدوم کارا گفت همین که کیرتو چسبوندی به کونم یکم هول شدم به مِن مِن افتادم خودمو جمع کردمو گفتم من عاشقتم سمانه ازون بچگی روت شق بودم تا به امروز.گفتم تو بدنت خیلی خوبو سکسیه اون روز که رفتیم دریا دامنت چسبیده بود به پاهات شبش از شق درد خواب نرفتم بیا الان حال کنیم برا کمر دردتم خوبه که حدس میزنم برا ارضا نشدنه.یهو خواست از زیرم بلند شه که افتادم روشو شروع کردم خوردن گردنش سمانه می گفت زشته تو مث برادرمی الان بقیه میان زشته گفتم نترس سمانه جون اونا حالا حالا ها نمیان شل کن لذت ببر.همین طوری که گردنشو میخوردم دستمو بردم ممه هاشو از رو لباس گرفتم داشتم با دستم با نوکشون بازی می کردم که یهو سمانه گفت پس سریع بیا کارتو انجام بده تا بقیه نیومدن.من از که شق شق بودم گفت بچرخ هفتی شو.شلوارشو تا زانوهاش کشیدم پایین مانتو شو زدم کنار و تاپ زیرشو در اوردم . دیدم وایی چه بدنی دارههه خیلی سکسی.شلوارمو کشیدم پایین کیرمو گذاشتم رو شرتش.جنده خانوم خودشم خیس کرده بود نمی خواست بده یه کم کیرمو به کصش فشار دادم دیدم آه نالش داره بلند میشه شرتشو کشیدم پایین کیرمو گذاشتم رو چوچولشو خوابیدم روش یه لب درس حسابی ازش گرفتمو سوتینشو دادم بالا که دیدم دوتا ممه سفیددد نوک صورتی کوچیک افتاد بیرون با دستام نوکشونو گرفتم هم زمان کلاه کیرمو کردم تو کصش نگم براتون از کصش داشت کیرمو آب می کرد.یه کم که کلاه کیرمو جلو عقب کردم یه دفعه همه کیرمو تا ته کردم تو کص سمانه خانومم جیغش در اومد.یه ده دقیقه ای گذشت داشتم سریع جلو عقب می کردم که سمانه رو دیدم حسابی حشری شده چشاشو بسته فقط آه می کشه پیش خودم گفتم اگه ارضاش کنم بازم بم میده پس دست چپمو بردم گذاشتم رو لباش گفتم خیسش کن اونم حسابی مکیدش گفت می خوای چیکار کنی گفتم سوراخ کونتو ماساژ بدم گفت نه بسه دیگه گفتم به خواب سمانه تو دیگه جندم شدی تو همین زمان دستمو بردم گذاشتم رو سوراخ کونش داشتم ماساژش میدادم سوراخشو که انگشت فاکمو کردم تو کونش دیدم بله کونش دست خوردس ولی کیر طرف کلفت نبوده که پارش کنه گفتم می خوای از کون بگامت که یه دفه شوهرش زنگ زد همین طور که داشت حرف میزد منم تلمبه هامو بیشتر کردم که سریع گوشیو قط کرد گفت دیوونه شدی منم که حسابی حشری شده بودم گفتم اره دیوونه تو شدم که یه دفه یه آهه بلند کشیدو بدنش شروع کرد لرزیدن کیرمو کشیدم بیرون که آبم نیادد بیشتر حال کنم حال سمانه که جا اومد گفتم حالا چیکار کنیم گفت بیا برات ساک بزنم من از خدا خواسته تا لباشو به کیرم چسبوند چهرشو دیدم که چجوری داره می خوره برام آبم اومدد همه آبمو خالی کردم تو دهنش.سمانه گفت واقعا دیوونه ای دستمال بده بهم دستمال دادم بهش رفتم کمکش کارش که تموم شد گفتم من عاشقتم هیچ وقت منو ترک نکن اونم گفت الان شوهرم زنگ زده باید برم من که نا امید شده بودم دیگه نمی بینمش یهو برگشتو یه بوسسم کردو گفت مرسی خیلی حال کردم همون موقع فهمیدم که آره اونم خوشش اومده.ازون موقع تا الان همیشه که می رم ساری کمرمو خالی می کنه برام…


منتشر شده

در

توسط

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *