داستان سکسی بی غیرتی من برای زنم الهام

داستان سکسی بی غیرتی من برای زنم الهام

 

 

دوستان گرامی این خاطره ای که میخواهم براتون بگم عین واقعیته و موضوعش بی غیرتی و تنوع طلبیه،لطفا اگر نسبت به اینجور موارد حساس هستید بلافاصله از ادامه صرف نظر کنید و اگر موافق هستید با تایید و اظهارنظر همراهی نمایید.
من محمد هستم و۴۵سال سن دارم،تقریبا از سی سالگی با تخیلات بیغیرتی آشنا شدم،از لحاظ قد هیکل و سایز آلت حتی استقامت در سکس چیزی کم ندارم ولی از همون موقع که با این نوع از رابطه آشنا شدم لذتهای بی‌نظیری رو تجربه کردم که فکرمی‌کنم برای دوستانی که دستشون با آلتشون هماهنگه جالب و مهیج باشه.
همسرم الهام با قد ۱۷۲سفید و ۸۰وزن،زنی فوق العاده نچرال و زیبا و دلفریب،دو بار زایمان داشته ولی سزارین و بدون شکم .
بیشتر هم بخاطر توجه دیگران روی الهام فکرو ذهنم درگیر این موضوع شد تا تقریبا ده سال قبل تونستیم در واقعیت تجربیات جدید رو شروع کنیم.
من والهام چیزی از همدیگه پنهان نداشتیم ولی موضوعات خاصی پیش اومد که بعداً متوجه شدم اون هم نسبت به اینکه توجه دیگر مردان رو جلب کنه بسیار علاقمنده و از اینجور اتفاقات لذت میبره.
اولین بار که متوجه این موضوع شدم در سفری که به تبریز داشتیم در هتل شهریار وقتی منتظر انجام مقدمات پذیرش بودیم ومن در جلوی میز پذیرش با رزروشن هتل مشغول صحبت بودم دیدم الهام در حالت خم شده مشغول گشتن داخل کیف دستی اش هست و باسنش خیلی صحنه جذابی درست کرده بود و دونفر آقا که به فاصله ۴-۵متری الهام ایستاده بودن محو تماشای باسن و اندام الهام هستن.همینجور که بصورت یواشکی الهام رو زیر نظر گرفتم دیدم بدون توجه به اون دو نفر با باز کردن قسمت جلوی مانتو در مقابل باد کولر بیشتر دلفریبی می‌کنه و در آخر زمانی که می‌خواستیم به همراه کارمند هتل به سمت آسانسور و اتاق حرکت کنیم متوجه شدم با یک لبخند خاص و نگاهی دزدکی به اون دو نفر با من و بچه ها همراه شد.
بار دوم زمانی بود که به یک سفر خانوادگی به ترکیه رفته بودیم،تو هتل خوبی اقامت داشتیم و اونجا واقعا شلوغ بود.
راستی یادم رفت بگم ما یه دختر داریم که الان با همسرش کانادا زندگی می‌کنه ویک پسر که تو نمایشگاه ماشین خرید و فروش ماشین انجام میده .
تو سفر ترکیه دخترم ۶سالش بود و پسرم ۹سال سن داشت.
در پارک آبی هتل بودیم و ۴تایی مون تو فکر تفریح و بازی.با درخواست پسرم برای استفاده از یک سرسره آبی به سمت پله های سرسره رفتیم،دخترم میترسید و خانمم بخاطر مواظبت از اون روی یک تخت دراز کشید.
وقتی از پله ها بالا می‌رفتیم دیدم یک نفر که ظاهراً روس هم بود اومدن روی تخت کناری همسرم دراز کشید و چند لحظه بعد یک نفر دیگر هم اومد و سه تا لیوان نوشیدنی هم با خودش آورده بود.
همینجور که توصف مشغول بالا رفتن بودیم ،کنجکاو شده بودم و الهام اون دو نفر رو یواشکی زیر نظر داشتم.
وقتی یکی از اون دونفر یکی از لیوان‌های نوشیدنی رو به سمت الهام گرفت و الهام با دریافت لیوان نوشیدنی و حتی زدن لیوانش به لیوان اون دو نفر مشغول نوشیدن شد حس عجیبی بهم دست داد و دیگه رسیدیم به قسمت ورود به تونل و چند لحظه بعد از پسرم وارد تونل شدم و دقایقی بعد از استخر بیرون اومدم و وقتی به الهام رسیدم اون آقایون هم ایستادن و جالب بود که خیلی صریح از زیبایی الهام تعریف میکردن.من که حس جدید و عجیبی داشتم با توجه به اینکه خودم هم مشتاق تجربیات جدید بودم واز طرفی کمی ناراحت از صمیمیت الهام با اون دو نفر.ساعاتی بعدهم الهام به همراه دخترم به سمت سالن دوشها رفتن ولی من بخاطر پسرم که تو آب بود کنار استخر روی تخت دراز کشیدم و ساعتی بعد با پسرم به سمت اتاق برگشتیم.بعد از شام بچه ها تو اتاق خودشون خوابیدن و منو الهام به سمت سالن دیسکو رفتیم.کنار سکوی بار نشستیم و مشغول نوشیدن بودیم که یکی از اون دو نفر هم تو دیسکو دیدم و متوجه شدم به الهام اشاره می‌کنه که بره باهاش برقصه ولی الهام درخواستتو رد کرد.
بعد از یکی دو ساعت و با حالت مستی با الهام به اتاق برگشتیم.اتفاقی که خیلی هیجان انگیز بود اینکه الهام از ثانیه اول ورود به اتاق چسبید بهم و شروع به لخت شدن کردیم،وقتی دستمو روی کسش گذاشتم خیس خیس بود،خیلی برام عجیب بود.تا بحال الهامو اینجوری ندیده بودم.وقتی سرمو روی کسش گذاشتم وبا شروع لیسیدن و انگشت کردنش سریع لرزید و ارضا شد،این بیشتر برام عجیب بود چون اکثر مواقع زمان ارضا شدنش خیلی طول می‌کشید.بعد سکس و کمی عشقبازی هردو مشغول صحبت شدیم،کاملا واضح بود که هنوز مسته،وقتی ازش سوال کردم اون دو نفر چه صحبتی باهاش داشتن ،شروع کرد به گفتن ،اینکه ابتدا سوال کرده بودن اهل کجا هستی و چند سالته و…چه اندام سکسی ای داری و تقاضای رابطه در آخر شماره اتاق رو بهش داده بودن .وقتی هم الهام با دخترم به سمت دوش رفته بودن اون دو نفر هم تو دوشهای مجاور بودن و منتظر الهام وقتی الهام با دخترم وارد دوش میشن الهام میبینه شامپو نیاورده و میاد بیرون ببینه شامپو پیدا می‌کنه یانه که یکی از اون دو نفر از دوش کناری اشاره می‌کنه که شامپو داره و وقتی درب دوش روبازمیکنه و شامپو به الهام میده ،در حالتی که کیرش کاملا راست بوده جلوی الهام ظاهر میشه،الهام هم ضمن تعجب و ناراحتی از بزرگی کیرش خوشش اومده بوده ،اینجور که تعریف میکرد گفت پس از استفاده از شامپو می‌خواسته برگردونه که به سرش می نه اونهم برهنه جلوی طرف ظاهربشه وقتی درب دوش طرف رومیزنه واونهم درب رو بازمیکنه وبا صحنه لخت الهام روبرو میشه بی اختیار الهام رو میکشونه داخل و تو چند ثانیه با بوسیدن لبهای الهام و گرفتن اون درآغوشش حس لمس کیرش روهم از طریق اندام الهام بهش منتقل می‌کنه.الهام بی درنگ ازش فاصله میگیره و به کابین دوش خودش ودخترم برمیگرده درحالی که انقلابی در وجودش ایجاد شده.وقتی اینارو برام تعریف میکرد بی اختیار راست کرده و شهوتم بالازد دوباره دستمو روی کسش گذاشتم و برای اولین بار در زندگی مشترک مون الهام ازم درخواست کرد کسشو بخورم،بلافاصله شروع به لیسیدن و بازی با کسش شدم.طعم تقریبا ترش آبشو حس میکردم،بسیار لذت بخش بود تا اینکه بادستش با موهام بازی میکرد پسرم رو روی کسش فشارمیداد.یکدفعه یک شوک بزرگ بهم وارد کرد،گفت قربون شوهر بیغیرتم برم،با شنیدن این جمله دلم میخواست همه کسشو یکجا قورت بدم…جوووووون دوست داری جنده بشم؟دوست داری کیر دیگران بره تو کسم؟بخووووور کس لیس من زبونتو بکن تو کسم،کونمو بلیس و…کاملا مشخص بود از حس واقعی من خبرداره وبا جملات رکیک بیشتر منو تحریک میکرد.
تا بحال الهام و اینقدر شهوتی ندیده بودم،با ورود کیرم به کسش در عرض چند ثانیه ارضا شد خودم هم زمان زیادی طول نکشید که با شدت زیاد ارضا شدم حتی چند قطره از آبم به دیواره بالای تخت پاشید.

اون شب شروع یک تغییر بزرگ و لذت بخش در زندگی زناشویی ما شد و بعد از اون سکس هیجان انگیز هردو چندلحظه همدیگر رو درآغوش کشیدیم و چند دقیقه سکوتی کامل بین ما برقرار بود تا اینکه الهام از من بابت کلماتی که بکار برده بود عذرخواهی کرد.بعد از بوسیدن لبها و صورتش گفتم برای چی عذرخواهی میکنی؟اتفاقا من هم با این موضوع راحت هستم و از این مسائل لذت میبرم.
همانطور که قبلا گفتم من و الهام چیزی از همدیگه ،پنهان نداشته و نداریم و تمام موارد زندگی روزمره رو با هم در میون میگذاریم.
الهام گفت یه چیزی ازت سوال میکنم لطفا راستشو بگو،گفتم چشم عزیزم بگو.گفت خودت متوجه شدی که این اتفاق با اینکه رابطه ای درمیون نبوده و فقط درحد حرف و یک لمس کوتاه بوده ولی لذت وصف ناپذیری در من ایجاد کرده،سوال من اینه اگر در واقعیت رابطه ای پیش بیاد و من در آغوش مرد دیگری باشم تو چه برخورد و حالتی خواهی داشت؟البته اینو هم بگم که همینجور که صحبت میکرد با انگشتانش با کناره های داخلی ران پاهای من و گاهی با کف دستش خایه هایم را نوازش و بازی میداد.گفتم عشقم خودت به اخلاق من کاملا واقف هستی و میدونی که تو دنیا برایم از هر کسی عزیزتر هستی و این دوست داشتن در حدی هست که حاضرم از جانم بخاطر تو بگذرم ،اینکه تو دوست داشته باشی به اوج لذت برسی و تنوع داشته باشی یکی از موضوعاتیه که من هم از این موضوع لذت میبرم خیلی دوست دارم تجربه کنیم ولی بایستی هم خیلی محتاط باشیم و هم اینکه بدون اطلاع همدیگر کاری نکنیم.با این جواب من الهام کل خایه هامو توی دستش گرفت و با کمی فشار گفت یعنی به من اجازه میدی با اون کسکش کیرکلفت بخوابم ،سفت در آغوشم گرفتمش وگفتم آره عزیزم،آره ،اتفاقا خوشحالم که مثل اوایل زندگی اینجور پرانرژی و شاداب برای سکس ببینمت.
با بوسیدن لبهام ادامه داد عاشقتم،عاشق این شخصیتتم،چقدر خوبی و با دستش همینجور که حرف میزد کیرمو ماساژ میدادو گفت فکر نکنی کمی مست هستم و شهوتم بالا زده میگم،ولی ممکنه همین فردا من با این یارو بخوابم ،بعدا پشیمون نمیشی؟ما بچه داریم نمی‌خوام به خاطر خواسته های من و تو به رابطه خانوادگیمون خدشه ای وارد بشه؟ناکس با هوشیاری و زرنگی داشت با کلمات تغییرات منو درک میکرد،درادامه گفت فکرشو بکن همین الان یه کیرکلفت روی لبهای من باشه،این موضوع برات ناراحت کننده نیست ودرادامه بدون اینکه منتظر پاسخ من بمونه به پایین تخت خزید و شروع به خوردن و لیسیدن کیرو خایه ام کرد.
همینجور که دور لبها و دهانش پر از آب دهن و پیش آب اولیه من بود سرشو آورد بالا وبا لبو دهن من بازی و بوسه و با دست کیرمو می‌مالید و گفت فکر کنم توهم لذت میبری.درست میگم یا نه؟؟؟؟
در ادامه بعد از اینکه توی دهان الهام ارضا شدم برای شستشو از من جدا شد ومن با تنی خالی از انرژی حتی نای غلتیدن هم نداشتم بخواب رفتم.
صبح با صدای درب از خواب بیدار شدیم و به همراه بچه ها برای صبحانه به غذاخوری هتل رفتیم.بعد از صرف صبحانه برای قدم زدن به فضای باز هتل رفتیم.در آنجا به ها مشغول بازی و جست و خیز بودن و منو الهام ساکت از هوای دلپذیر و سروصدای بچه ها لذت می‌بردیم و هیچ صحبتی نداشتیم.تقریبا ساعت یازده به اتاق برگشتیم و من همینجور که روی تخت ولو شده بودم به خواب رفتم.ساعت 1/5با صدای الهام بیدار شدم که بلند نمیشی تنبل؟چقدر میخوابی؟ودرادامه بچه ها از سروکولم بالا رفتن که پاشو بریم استخر،وقتی بلند شدم احساس ضعف داشتم گفتم اول بریم ناهار و بعد بریم استخر،الهام گفت با شکم پر بریم استخر گفتم من گرسنه ام خلاصه رفتیم کمی غذا خوردم و مقداری هم برای بعد از استخر بردیم داخل اتاق گذاشتیم.بعد از پوشیدن مایو چشمم به الهام افتاد دیدم خانم یه بیکینی پوشیده ویه سکسی تمام عیار جلوی چشمامه،یه پوشش حریر هم پوشید که چند برابر به جذابیتش اضافه کرده بود،احساس کردم تابحال الهامو اینقدر سکسی خواستنی ندیدم،رفتم جلو و حسابی بوسیدمشو با بچه ها به سمت استخر حرکت کردیم،تختی که روز قبل مستقر بودیم اشغال بود و در یک مکان دیگر بعد از پهن کردن حوله روی تخت ها مشغول مالیدن کرم ضد آفتاب شدیم.
هنوز دقایقی نگذشته بود که سروکله اون دو نفر پیدا شد و با زبان انگلیسی ،احوالپرسی و گفتگو.
یکیشون به الهام گفت میخوای برات کرم بمالم،الهام به فارسی به من گفت چقدر پرروئه،همینجا در انظار و در حضور تو میخواد منو بخوره.
گفتم یه کاری کن من بچه هارو میبرم تو آب وتو باهاشون راحت باش .
با یک چشمک بهم اوکی داد ومن بچه هارو با چندتا وسیله بادی به سمت استخر بچه ها که تقریبا کمی با محل استقرار ما فاصله داشت راه انداختم،تو راه ضمن ورجه وورجه بچه ها یواشکی نگاهی هم به الهام و آقایون مینداختم.وقتی بچه ها وارد آب شدن من بخاطر عمق کم استخر کنار استخر ایستادم،تو همین زمان دیدم الهام به شکم روی تخت دراز کشیده و یکی از اون دونفر داره پشت کمر الهام و ظاهراً کرم میماله،با اینکه تخت کناری خالی بود ولی نفر دوم هم در پایین تخت نشسته بود وبنظرم داشت پاهای الهام رو می‌مالید.
وقتی پسرم گفت تشنه است و آب میخواد بهترین بهانه بود که سری به الهام بزنم.وقتی رسیدم با اینکه تقریبا یک ربع بود داشتن تن بودن الهام رو میمالیدن ولی همینجور به کارشون ادامه دادن و الهام بلند شد و گفت اگر اینجا کناراستخرنبودیم این دوتا دیوث ده بار منو کرده بودن.
یکیشون اومد جلو و در حالی که از جلوی شلوارکش کاملا مشخص بود راست کرده گفت این همه زن و دختر اینجاست ولی الهام یه سروگردن از همه بالاتره وجالب بود که زن منو با اسم صدا کرد.به الهام گفتم اگر میخوای میتونی باهاشون بری ،گفت گمشو بابا جلوی بچه ها؟خلاصه همون موقع از اون دو نفر جدا شد و من تازه متوجه شدم که گره سوتینش بازه و داره پشت سرش می‌بنده.
الهام سرمست و شاداب از اون دوتا جدا شد با هم به سمت استخر کودکان رفتیم.
تو راه گفتم خوب چه خبر؟با مشت به سینه ام زد و گفت مسخره میکنی؟گفتم نه بخدا وگفت بی رودربایستی بهت بگم که دوست دارم این دونفر منوجربدن،میفهمی؟پیش خودم گفتم اینقدر شهوتی بالا زده که اینجوری افتاده به هارهاری.گفتم آره عزیزم آره عشقم
رسیدیم کنار استخر بچه ها که الهام در کنار من یواش گفت میتونی مواظب بچه ها باشی ؟در حالتی که کاملا خودم هم راست کرده بودم گفتم میخوای تنهایی بری؟مگه نگفتی الان جلو بچه ها نمیشه؟ گفت جلو بچه ها میگم سرم درد می‌کنه و میرم توی اتاق که بچه ها فکر بد نکنن و دو ساعت دیگه برمیگردم،سرشو بوسیدمو گفتم اوکی برو که بدجوری منتظر شنیدن هستم.گفت ازم ناراحتی گفتم نه عشقم،و پشت دستشو مالید روی کیرم و گفت معلومه.

 

بعد از جریانات پیش اومده و درخواست صریح الهام برای سکس با اون دو نفر در یک تردید و ابهام قرار گرفته بودم و هیچ توجیهی برای ادامه این رابطه و یا اتمام این عمل پیدا نمی‌کردم.الهام که مشخص بود بخاطر چندبارارضاشدن کلا بی‌حاله و رمقی تو بدنش نمونده بی صدا بود و من بلند شدم مقداری از غذاهایی که ظهر قبل از رفتن به استخر آورده بودم توی یخچال بود رو آماده کردم و برای الهام آوردم،الهام با خوشحالی بلند شد و همونطور لخت مشغول خوردن غذا شد.از داخل یخچال یک قوطی ردبول براش باز کردم و گفتم بخور که انرژی ازدست رفته برگرده،با خنده یه نفس سر کشیدم یک آروغ نسبتا باحال زد و به خوردن غذا ادامه داد.
در همین حال گفت بچه ها کجان؟گفتم چه عجب یاد بچه ها افتادی ؟انقدر که به فکر کیر هستی کلا اون دوطفلان مسلم رو فراموش کردی،با خنده گفت مسخره کن،چیکار کنم دست خودم نیست،نمیدونی چقدر حال میده،صبر کن جلوی خودت بیان و خودت میبینی چجوری حال میده.
در ادامه گفت میخوای تا من غذامو میخورم یه سری به بچه ها بزنی،بعد از پوشیدن شلوارکم به سمت اتاق بچه ها رفتم و دیدم دخترم خوابه و پسرم مشغول دیدن کارتونه.از خوراکیهای داخل اتاق یه بسته تنقلات بهش دادم و گفتم فعلا مشغول باش تا خواهرت بیدار بشه.
وقتی برگشتم توی اتاق دیدم الهام با گوشی و بصورت تصویری مشغول گفتگو هست و متوجه شدم با همون روس‌ها داره صحبت می‌کنه.الهام راحت و بدون لباس و اونها هم همینطور وقتی در حین مکالمه متوجه حضور من در اتاق شدن ضمن تشکر بابت رابطه چند ساعت قبلشون با الهام مشغول تعریف و تمجید از اندام سکسی و رفتار فوق العاده سکسی الهام شدن.
صحبتها تماما به انگلیسی انجام میشد و اونها به هیچ وجه فارسی نمیدونستن،الهام بدون هیچ مقدمه ای گفت :محمد میخوای کیرشونو ببینی؟با یک سوال غیر منتظره روبرو شدم که نمی‌دونستم چه جوابی بدم و الهام هم منتظر پاسخ من نشد خطاب به اونها گفت همسرم مایله کیراتونو ببینه میشه به نوبت جلوی دوربین بیایید.وقتی یکیشون از فاصله تقریبا دو متری دوربین گوشی رو به سمت دیگری گرفت و الهام هم گوشیو به من نشون داد ضمن اینکه به فارسی از کیرش تعریف میکرد گفت این آقای کیرکلفت اسمش هم آنتون هست و در ادامه دوربین از فاصله نزدیک تر کیر آنتون رو نمایش میداد الهام به یکباره از روی صفحه گوشی تصویر کیرآنتون رو بوسید و زبونشو جوری ازدهان بیرون آورده بود که طرف با هیجان کیرشو تکون میداد به دوربین گوشی نزدیک می کرد،درادامه الهام ازشون خواست نفر بعدی رو ببینیم،نفر دوم از اولی هم از لحاظ جثه بزرگتر بود هم کیرش مانند هیولا بود اسمش هم یوری بود.الهام هم با صحبتهای سکسی هردوشونو حشری کرده بود به طوری که هر دو کیراشون تغییر کرده و نیمه راست شده بود و در پایان بهشون گفت می‌بینمتون و تماس رو قطع کرد.
الهام رو به من کردو گفت دیدی چقدر سکسی و حشری ان؟نظرت چیه؟گفتم نمی‌دونم چی بگم ولی ظاهراً تو تصمیمتو گرفتی و بنظرم دیگه جواب من تاثیری در خواسته تونداره،گفت اشتباه میکنی اگر تو اجازه ندی من دیگه حتی از این اتاق هم بیرون نمیام تا وقتی برگردیم خونه.صورت و سپس لبهاشو بوسیدمو گفتم می‌دونم عزیزم،به همین دلیل میخوام راحت باشی.اومد تو بغلم و بعد از کمی بازی با صورت موهای من و متقابلاً نوازشهای بدنش توسط من گفت پس بیا امشبو حسابی لذت ببریم و سپس از من جدا شد بطرف حمام رفت بعد از باز کردن آب درون وان ازم درخواست کرد که براش کسشو تیغ بندازم ،از خدا خواسته ژیلت و اسپری کف رو به دستش دادم و گفتم هر وقت آماده بودی صدام کن سپس برای سرزدن به بچه ها از اتاق خارج شدم.پسرم هنوز مشغول دیدن کارتون و دخترم خواب بود.دیگه وقت شام بود و به پسرم گفتم تا چند دقیقه دیگه میام دنبالشون بریم برای صرف شام و به اتاق خودمون برگشتم الهام توی وان چشمهاشو بسته بود وبا یک دست نوک سینه هاشو می‌مالید وبا دست دیگر با کسش بازی میکرد.انقدر غرق در افکار خودش بود که متوجه اومدن من نشد.وقتی بهش گفتم جون الی حسابی حشری شدی ها؟گفت خیلی زیاد ،نمیدونی چه حالی ام؟درادامه بلند شد و گفت بیا شروع کن و همونجور پاهاشو بازکرد ولبه وان نشست،با دیدن اون صحنه حس کردم تا بحال اینجور به خواستنی بودن الهام فکرنکرده ام و روی زمین زانوزدم و مشغول اسپری کردن کف روی اطراف کس الهام شدم.و وقتی داشتم تیغ می‌کشیدم متوجه ناله های خفیف الهام شدم وهمونجور با یکدستم در حالتی که به ظاهر پوست کسشومیکشیدم تا راحتتر تیغ حرکت کنه ،قسمت بالای کولیتوریس کسشو ماساژ میدادم.
وقتی زدن موهای کسش تموم شد برگشت و گفت میشه پشتمو هم تمیز کنی؟جووری کونشو بطرف صورتم قمبل کرده بود که حاضر بودم با سر برم تو کون قشنگش،بعد از بوسیدن سوراخ کونش و اطرافش با اینکه فقط چندتا تار موی نازک و طلایی دور سوراخ کونش بیشتر نبود ولی بعد از اسپری زدن کف و کشیدن تیغ حسابی مرمری و خوردنی تر شده بود.
الهام دوش آب روبازکرد و کس وکونشو شست و وقتی دید من مات و مبهوت اندامش شدم گفت میخوای بخوریشون؟
ومن که انگار تازه به الهام رسیدم با ولع و هیجان مشغول لیسیدن بوسیدن ومکیدن وبازی بازبان با چوچوله های کسش و سوراخ کونش و…شدم،وقتی لبه های چوچوله هاشو با دندان ولب می‌گرفتم اظهار لذت بیشتری میکردو می‌گفت آره آره همون‌جوری بخور و طولی نکشید که صورتمو لای پاهاش فشار داد ودرحقیقت پاهاش رو در اطراف صورتم قفل کرد و با صدا ارضا شد،چند لحظه هر دو بی‌حرکت موندیم و سپس الهام لبامو بوسید و ازم تشکر کرد.
به الهام گفتم زود باش باید برم برای شام،من میرم بچه هارو آماده کنم.بعد از برگشت به اطاق الهام مشغول سشوار کشیدن به موهاش بود و بچه ها بعد از خوش پیش با الهام به بالکن اتاق رفتن .و من هم بعد از یک دوش سریع باهاشون همراه شدم و به سالن غذاخوری رفتیم


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

یک پاسخ به “داستان سکسی بی غیرتی من برای زنم الهام”

  1. کس لیس نیم‌رخ
    کس لیس

    کس لیس الهام جونتم۹۱۳۱۸۵۴۱۴۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *