داستان سکسی ضربدری ایرانی جدید
سلام دوستان من مجید هستیم و این داستانی که میخام بنویسیم قسمتیش واقعیه و فانتزی امیدوارم خوشتون بیاد . خب من 30 سالم هست و ماجرا به سه چهار سال پیش برمیگرده . من یه برادر دارم که ازدواج کرده از من دو سالی بزرگتره اسم برادرم منصور هست اسم زنش هم میترا . میترا یک سال از من کوچیکتره قدش حدودا 175 میشه و خیلی خوشگل و جذابه . منصور و میترا تازه ازدواج کرده بودن یعنی شاید یک سال قبل از شروع این ماجرائی که دارم مینویسم . منو منصور خیلی با هم عیاق و صمیمی بودیم برای همین یه بار که منصور و میترا و باجناق منصور و خواهر زنش میخواستن برن شمال منصور منو هم دعوت کرد تا باهاشون برم ولی بهش گفتم شما باهم برید من برای چی دیگه بیام ؟که منصور هم خیلی اصرار کرد و بلاخره باهاشون راهی شدم . من خواهر میترا را یکی دوبار دیده بودمش لامصب اونم مثل میترا خیلی خوشگله اسم خواهرش مینا هست . مینا هم سن و سال منصور هست ، مینا از نظر اندامی میتونم بگم از میترا بهتره خیلی خوش استیل سکسی هست . دیگه منو منصور و میترا با ماشین منصور راه افتادیم و مینا و شوهرش هم با هم اومدن . از شوهر مینا بگم که یه ادم به ظاهر معمولیه هست منکه باهاش خیلی حرف نمیزدم ولی منصور باهاش گرم میگرفت اسم شوهر مینا امید هست برعکس امید مینا خیلی خونگرم بود خیلی با منو میترا و منصور بگو بخند و گرم و صمیمی بود . دیگه رسیدیم به ویلائی که امید گرفته بود منصور هم چندتا بطر مشروب خریده بود و خلاصه کباب و بساط براه براه بود وقتی رسیدیم مینا و شوهرش رفتن تو یه اتاق منصور مینا هم رفتن تو یه اتاق دیگه منم که توی پذیرائی بودم یکمی بعد دیدم مینا اومد بیرون وای لامصب چکار کرده بود یه شورت لی کوتاه پاش کرده بود که رونهای سفید و خوردنیشو حسابی تو چشم قرار داده بود و یه تاپ هم تنش کرده بود خط سینه های بلوریش ادمو حشری میکرد بد مصب کون گردش و رونهاش و پستونای گرد قلمبه اش ادمو روانی میکرد منم حسابی براندازش کردم بعدشم امید از اتاق اومد بیرون توی دلم گفتم این شوهرت چقدر بیغیرته که گذاشته تو اینطوری لباس بپوشی ولی هرچی بود که این من بودم که داشتم لذت میبردم مینا هم هی بهم نگاه میکرد و یه لبخند مرموزی میزد منم همش پر و پاچه لختشو دید میزدم بعدشم میترا و منصور از اتاق اومدن بیرون که میترا هم یه ساپورت تنگ پاش کرده بود که اونم کس و کونشو حسابی نشون میداد اخه ساپورتش خیلی نازک و تنگ و جذب بود شورتش هم سفید و طوری بود انگار هیچی نپوشیده واقعا از دیدن این دوتا با این وضعیت لباس پوشیدنشون تعجب کرده بودم منصور هم انگار زده بود به رگ بیغیرتی چون اونم اجازه داده بود تا زنش جلوی من لباس سکسی بپوشه خلاصه دیگه نشستیم به گپ زدن . بعدش رفتیم کنار ساحل البته میترا مینا لباسهاشون را دوباره عوض کرده بودن با شلوار لی و مانتوی جلو باز اومده بودن . کنار ساحل هم هر دوشون پاچه شلوارشون را تا زانو کشیدن بالا و رفتن توی اب قشنگ میدیدم که مردهائی که داشتن دور و بر ما رد میشدن چشمشون روی میترا و مینا قفل شده توی دلم میخندیدم بهشون که خبر نداشتند من چی دیدم از این دوتا خواهر . خلاصه برگشتیم ویلا و دوباره رفتن و همون تیپ سکسی که قبلا داشتن را تنشون کردن . من که همش چشم روی بدن مینا بود البته میترا رو هم فراموش نمیکردم ولی یه چیزی فهمیدم که منصور هم چشمش خیلی روی مینا قفله و خیلی به من توجهی نداره که زنشو دید میزنم . بعد از شام دیگه مینا به میترا گفت یه اهنگ بزار یکمی برقصیم میترا هم گوشیشو وصل کرد به تلویزیون و اهنگ گذاشت این دوتا بلند شدن به رقصیدن وای مینای جنده خانم هی میومد و جلوی منو منصور کونشو قر میداد گاهی هم میترا میومد جلوی من قر میداد منصور بلند شد رفت وسط و شروع کرد رقصیدن با زنش ولی معلوم بود قصدش رقصیدن با مینا هست مینا هم دست منو گرفت و منو بلندم کرد و بعدشم رفت میخواست امید را بلندش کنه که امید گفت نه میدونی که من رقص بلد نیستم تو برقص مینا هم بین منو منصور هی قر میداد اینقدر کونشو نزدیک بهم میاورد که گاهی کیرم مالیده میشد به کونش و اونم میخندید برای منصور هم همینکارو میکرد قشنگ جلوی چشم شوهرش داشت خودشو به من و منصور میمالید منم وقتی میترا میومد جلوم برای اینکه منصور ناراحت نشه یکمی ازش فاصله میگرفتم ولی میترا هم انگار کرم داشت بلاخره رقصیدن تموم شد و مینا نشست کنار امید و پاشو انداخت روی هم رونهاشو به نمایش گذاشته بود و دستشو کرده بود لای پاش دقیقا روی کسش و یه دستشو هم انداخته بود دور گردن شوهرش این طرف هم میترا بین منو منصور نشسته بود دوباره یکمی گفتیم و خندیدیم بعدش دیگه دیر وقت شده بود امید گفت من خیلی خوابم میاد به مینا گفت تو خوابت نمیاد مینا هم خندید و گفت نه تو برو بخواب امید رفت تو اتاقش که طبقه دوم ویلا بود بعد دیگه جو یه جوری شده بود مینا تنها شده بود و منم که تنها بودم فقط منصور میترا زوج بودن یکمی نشستیم مینا گفت منصور جون چرا مشروب نمیاری بزنیم منصور هم انگار از خدا خواسته بود سریع بلند شد و یه بطری باز کرد و چهارتا لیوان اورد و برای هرکردوم یک سوم لیوان ریخت و لیوانهارو زدیم به هم به سلامتی جمع رفتیم بالا میترا هم از قبل مزه این چیزهارو اورده بود رفت چیپس کالباس این چیزارا اورد و نشست خلاصه چهارتائی هی میگفتیم و میخندیدم منصور هم هی مشروب میریخت سه چهارتا پیک زده بودیم من خیلی سرم داغ نشده بود هنوز هوش و حواسم یکمی سرجاش بود مینا پیشنهاد داد که ورق بازی کنیم من گفتم مشروب خوردیم گیجیم نمیشه که مینا هی اصرار کرد و همه قبول کردن منم قبول کردم بعد مینا گه شما دوتا داداشها با هم ما خواهر ها هم با هم قبول کردیم بعد قرار شد حکم بازی کنیم بازم مینا گفت همینطوری حال نمیده باید سره یه چیزی بازی کنیم منصور گفت سر چی مینا گفت هر تیمی که میبازه باید هرچی تیم مقابل بگه انجام بده که قبول کردیم . خلاصه دست اول را ما باختیم نمیدونستم قرار چی بشه که مینا و میترا دم گوشی با هم پچ پچ کردن و مینا گفت شما دوتا باید لخت بشید منو میگی اصلا انتظار چنین حرکتی را نداشتم مینا خندید و گفت لخته لخت که نه پیرهنتونو دربیارید ما هم انجام دادیم منو منصور بالا تنه لخت جلوی میترا و مینا داشتیم بازی میکردیم دست دوم هم راستش بازم باختیم که بازم مینا گفت شلوارتونو هم باید دربیارید که با شورت نشستیم و به بازی ادامه دادیم به منصور گفتم حواستو جمع کن دیگه چیزی برامون نمونده ها هم مشروب داشت اثر میکرد هم اینکه جلوی این دوتا داشتیم کم میاوردیم راستش دروغ چرا ولی کیرم داشت جلوی مینا و میترا سیخ میشد که دو دست بعدی را ما بردیم و ما هم همین بلا را سر اونا دراوردیم ولی من از منصورخجالت میکشیدم که زنش مجبور شده با شورت و سوتین جلوم بشینه برعکس منصور همش چشمش روی بدن مینا بود و به من توجه نمیکرد . من به هردوشون نگاه میکردم مینا و میترا انگار مشروب گرفته بودشون همش میخندیدن دست بعدی را بازم ما بردیم منصور گفت مینا و میترا سوتینهار دربیارید من به منصور گفتم دیونه چته بسه دیگه منصور هم که حشرش برای کردن مینا بالا زده بود و قشنگ معلوم کیرش تو شورتش سیخ شده گفت نه به تو چه مینا جلوی منو منصور سوتینشو کند میترا یه نگاهی به منصور کرد که منظورش این بود یعنی منم باید سوتینمو جلوی دادشت دربیارم که مینا دست انداخت سوتین میترا را از تنش دراورد وای لامصب چی میدیدم دوتا زن برهنه که فقط شورت پاشون بود با سینه های خوشگل و خوردنی منصور داشت با چشماش بدن مینارو میخورد دیگه یهوئی جو عوض شد همه فقط با شورت نشسته بودیم که مینا بلند شد جلوی همه شورتشو هم کشید پائین وای دیگه منو منصور کیرمون سیخه سیخ شد بعدش مینا اومد روی پای من نشست داشت کسشو به کیرم میمالید لبشو گذاشته بود روی لبم منم داشتم باهاش همراهی میکردم دیگه منکه همه هوش و حواسم به مینا بود ولی با صدای اه کشیدن اونطرف را دیدیم که دیدم منصور هم شورت میترا را کشیده بیرون و داره کس میترا را براش میخوره منم مینا را بغل میترا خوابوندمش یه نگاهی به بدن لخت میترا کردم میترا هم خندید دیدم منصور هم شورت پاش نیست و کیرش سیخه منم سریع شورتمو دراوردم رفتم برای کس لیسی برای مینا دیگه جلوی هم داشتیم سکس میکردیم من کس مینا را میخوردم منصور کس زنشو یکمی که گذشت منصور گفت میخام کس مینارو بخورم منم از جلوی کسش مینا رفتم کنار منصور دهنشو چسبوند رو کس مینا و شروع کرد خوردن کس خواهر زنش منم دیدم میترا پاهاش از هم بازه منم رفتم سراغ کسش و دیگه برام مهم نبود منصور چی میگه من داشتم کس میترا را میخوردم منصور کس مینا رو بعد صدای اه و ناله های مینا و منصور بلند شد دیدم منصور داره مینارو میکنه منم یه نگاهی به میترا کردم گفتم بکنم اونم گفت بکن منم کیرمو گذاشتم دم کس میترا با یه فشار فرستادم تو کسش وای چه حالی میداد منصور که عین خیالش نبود داشت برای گائیدن خواهر زنش خودکشی میکرد منم واقعا داشتم حال میکردم یه نگاهی به مینا میکردم یه نگاهی به منصور یه نگاهی به میترا که داشتم جلوی داداشم میکردمش منصور مینا رو داگی کرد و از پشت کرد تو کسش منم خوابیده بودم روی میترا و داشتم محکم تو کسش تلمبه میزدم یکمی که گذشت دیگه انگار این دوتا جنده منو منصور هستن نه زن برادر و خواهر زن دیگه هی منصور به مینا میگفت جنده کستو گائیدم عجب کسی دارم میکنم منم میترا رو داشتم حسابی میگائیدمش بعد به منصور گفتم میخام مینارو بکنم منصور یه نگاهی به منو زنش کرد نمیدونم چی تو سرش میگذشت ولی هیچی نگفت و کیرشو از کس مینا دراورد و کرد تو کس زنش و هی به میترا میگفت جنده کس میدی کس میدی میترا هم زیرش اه و ناله میکرد منم کردم تو کس مینا هی براش تلمبه میزدم بعد از چند دقیقه مینا به منصور گفت بیا زیرم بخواب منصور هم رفت زیر مینا و مینا کیر منصور را کرد کسش برگشت به من گفت تو هم بکن تو کونم منم نشستم پشتش با تف و اب کسش بلاخره کردم تو کونش لعنتی عجب چیزی بود خیلی حشری و داغ و سکس جنده دیگه کس و کونشو با منصور حسابی براش گائیدیم منصور ابشو ریخت تو کسش منم ریختم تو کونش افتادیم روش خیلی خسته شده بودیم مینا بین منو منصور اه و اوه میکرد دیگه کیرهامونو از سوراخ هاش کشیدیم بیرون ولو شدیم . بعد دیدم منصور بدون هیچ حرفی بلند شد و رفت دستشوئی بعدشم رفت توی اتاقش منو میترا مینا موندیم . میترا گفت این چکاری بود کردیم انگار تازه عقلش سرجاش اومده بود رفت که بره اتاق پیش منصور که دید در قفله برگشت پیش من زد زیر گره منم بغلش کردم مینا هم گفت نترس دختر اونم کمتر از تو مقصر نیست میترا گفت همش تقصیر توه دیونه لباسشو تنش کردم مینا هم رفت دستشوئی رفت اتاقش پیش شوهرش خوابید میترا هم پیش من خوابید بغلش کردم تا صبح توی بغلم خوابید . صبح دیدم منصور بلند شد بدون اینکه چیزی بگه و عصبانی رفت ماشینشو روشن کرد و بدون خداحافظی برگشت امید هم که اصلا خبر نداشت دیشب چه اتفاقی افتاده گفت منصور چرا رفت؟مینا گفت براش کار پیش اومده رفت منو میترا مینا میدونستیم که برای چی رفته روز بعد مینا گفت برگردیم که با امید برگشتیم و میترا رفت خونه مینا منم رفتم خونه خودمون ولی نمیدونستم باید چکار کنم زن داداشم را جلوی دادشم گائیده بودم و نمیتونستم زمان را به عقب برگردونم . خلاصه دیگه از میترا و منصور خبر نداشتم تا اینکه میترا خبر داد از هم جدا شدن منم واقعا خیلی ناراحت شدم ولی دیگه کاری بود که شده بود و مقصرش هم منصور بود هم مینا که این بازی مسخره راه انداختن . بعد از اون ماجرا رابطه منو میترا و مینا ادامه پیدا کرد و سه تائی با هم حال میکنیم .
دیدگاهتان را بنویسید