داستان سکسی نگار و بردار شوهر

داستان سکسی نگار و بردار شوهر

 

این داستان واقعی است من نگار هستم ۳۵ سالمه و ۵ ساله که ازدواج کردم، همسرم علی ۳۳ سالشه و کارمند هست. من زن حشری هستم و چون مربی رقص بودم اندام خوبی دارم باسن بزرگ و گرد، ران های خوش تراش و سفید ، سینه های کوچک و قد بلند ، موهای بلوند بلند باعث شده که هر مردی بهم نظر داشته باشه…
ماجرای کس دادنم به برادر شوهرم برای دفعه ی اولی هست که با هم در خانه تنها شدیم. برادر شوهرم اسمش رضاست و ۴۵ سالشه، ما با هم خیلی خوب بودیم و روابط دوستانه داشتیم تا اینکه یک شب که شوهرم ماموریت بود، آبگرمکن خراب شد و منم که تنها بودم،زنگ زدم به رضا برادرشوهرم تا بیاد و درستش کنه…
یک ساعت بعد از تماس من رضا رسید و مشغول درست کردن آبگرمکن شد، اولین بار بود که باهم تنها می‌شدیم و حس شیطنت داشتم و از طرفی هم شهوتی بودم، برای همین رفتم توی اتاق و درب رو بستم، خوابیدم روی تخت و شروع کردم با کسم ور رفتن ، شهوتم زده بود بالا … میخواستم اینجوری خودمو خلاص کنم که یک دفعه رضا صدام کرد و رفتم توی آشپزخانه… یک وسیله می خواست بهش دادم و دوباره برگشتم توی اتاق ، مانتومو در آوردم، یک تاپ سفید نیم تنه زیر داشتم و یک شلوار لی جذب هم پوشیده بودم، کمی عطر زدم و موهامو درست کردم و رفتم سمت رضا…
رضا که حالم رو دید متوجه حشرم شد و کمی لبخند زد، من رفتم روی مبل نشستم و رضا هم که کارش تمام شده بود اومد پیشم، یکم صحبت کردیم، من بهش نزدیک تر شدم و پاهامو بهش چسبوندم ، نگاهش کردم و با لبخند براش چشمک زدم…
رضا که شوکه شده بود، فقط داشت نگاه میکرد، من بهش نزدیک شدم و تاپی که تنم بود را درآوردم. به محض درآوردن تاپم رضا بهم چسبید و شروع کرد گردنم رو بوسیدن و خوردن.
با صدای آروم بهش گفتم…
می‌خوام بهت بدم
رضا که فوق العاده حشری شده بود گفت جون قربون زن داداش خوشگلم
آروم لباشو آورد نزدیک صورتم ، من که داغ کرده بودم لبامو چسبوندم به لباش و دیگه شروع کردیم لب گرفتن، فقط یک ربع لبامو میخورد و از خوشگلی چشمام تعریف میکرد.
آروم دستشو برد پشتم و سوتینم باز کرد، بلندم کرد و گفت بریم تو اتاق…
به اتاق که رسیدیم رفتم رو تخت خودمو ولو کردم اون دم در داشت لخت میشد… شورتشو که درآورد شوکه شدم یه کیر کلفت عجیب و غریب داشت خیلی بلند نبود اما واقعا کلفت بود.
اومد روی تخت و همانطوری که خوابیده بودم کیرشو آروم گذاشت روی لبام، منم شروع کردم به خوردن کیر کلفت برادر شوهرم و تصور میکردم که الان شوهرم کجاست که داداشش داره منو میگاد… آنقدر خوردم تا آبش اومد و ریخت تو دهنم،، منم خوردمش… جون دیگه داشتم دیوونه میشدم
کنارم دراز کشید و پیشانی اش را چسباند به پیشونی من و قربون صدقم می‌رفت. شروع کردم لباشو خوردن که سریع دوباره سیخ کنه
کیرش که سیخ شد گفتم بیا روم !!
رضا هم سریع چرخید و پاهامو باز کرد، یکم با کسم بازی کرد و تف زد … بعد کیرشو گذاشت توی کسم اول نمی‌رفت
خیلی درد داشت ، باورم نمیشد همچین کیری داشته باشه
شروع کرد تلمبه زدن که دیگه داشتم از هوش میرفتم، از لذت خیانت، اون حجم کیر ، اونم کیر برادر شوهرم داشتم حال میکردم. رضا می‌گفت جون عجب زن داداش کسی دارم.
کسم جا باز کرد و دیگه کیرش راحت می‌رفت داخل کسم، منو سرپا کرد و تکیه داد به دیوار و از پشت کیرشو گذاشت تو کسم… جوری تلمبه میزد که انگار داشت کتک می‌زد.
برگشتم هولش دادم رو تخت و نشستم روی کیرش و فقط ازش لب میگرفتم که بعد از چند بار بالا و پایین شدن دیدم ناله می‌کنه و آبش رو پاشید تو کسم… بهم گفت نگار ازین به بعد باید به منم بدی…
گفتم باشه عزیزم…

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *